دیپلماسی عمومی نوین و سیاست خارجی اسراییل
آشنایی با نگاه کارشناسان اسراییلی یکی از ابزارهای لازم برای شناخت سیاست خارجی این رژیم است. انعکاس دیدگاه این کارشناسان را میتوان در مقالاتی که با نگاه اسراییلی به مسائل سیاست خارجی نوشته شده، به خوبی مشاهده کرد. چنین مقالاتی با پیشفرضها یا بطور کلی با مقدمات خاصی نوشته شدهاند که طبیعتاً آن مقدمات و نتایج پژوهش آنها مورد پذیرش فصلنامه مطالعات فلسطین نیست اما به نظر میرسد برای شناخت سیاست خارجی اسراییل، انتشار چنین مقالاتی برای تصمیم گیرندگان و کارشناسان جمهوری اسلامی ایران ضروری است. مقاله دیپلماسی عمومی نوین و سیاست خارجی با این هدف انتخاب و ترجمه شده است. لازم به ذکر است که در این مقاله، نویسنده پس از تمایز قائل شدن میان دیپلماسی عمومی کلاسیک و نوین، مهمترین شاخصهای دیپلماسی عمومی نوین را استخراج و پیشنهادهای لازم را به مقامات رژیمصهیونیستی برای استفاده از این ابزار در سیاست خارجی این رژیم داده است.
نویسنده: ایتان گیلبوا1
مترجم: رضا محمودی فقیهی
مدخل
آشنایی با نگاه کارشناسان اسراییلی یکی از ابزارهای لازم برای شناخت سیاست خارجی این رژیم است. انعکاس دیدگاه این کارشناسان را میتوان در مقالاتی که با نگاه اسراییلی به مسائل سیاست خارجی نوشته شده، به خوبی مشاهده کرد. چنین مقالاتی با پیشفرضها یا بطور کلی با مقدمات خاصی نوشته شدهاند که طبیعتاً آن مقدمات و نتایج پژوهش آنها مورد پذیرش فصلنامه مطالعات فلسطین نیست اما به نظر میرسد برای شناخت سیاست خارجی اسراییل، انتشار چنین مقالاتی برای تصمیم گیرندگان و کارشناسان جمهوری اسلامی ایران ضروری است. مقاله دیپلماسی عمومی نوین و سیاست خارجی با این هدف انتخاب و ترجمه شده است. لازم به ذکر است که در این مقاله، نویسنده پس از تمایز قائل شدن میان دیپلماسی عمومی کلاسیک و نوین، مهمترین شاخصهای دیپلماسی عمومی نوین را استخراج و پیشنهادهای لازم را به مقامات رژیمصهیونیستی برای استفاده از این ابزار در سیاست خارجی این رژیم داده است.
واژگان کلیدی: دیپلماسی عمومی نوین، سازمانهای غیردولتی، سازمانهای بینالمللی، قدرت نرم، افکار عمومی
______________________
1- Eytan Gilboa, public Diplomacy: The Missing Componenent in Israel's Foreign
Policy, Israel Affairs, vol.12, No.4, October 2006.pp.715-747.
مقدمه
وقایع سالهای 1969 - 1948، مذاکرات سازندة بین اعراب و اسراییل یعنی صلح اسراییل و مصر در سالهای 1979- 1977 و نیز مذاکرات اسلو در سالهای 1994-1993 را در پی داشت، پس از آن اسراییل شهرت خارجی خوبی بدست آورد. جنگ خلیج(فارس) نیز محبوبیت بیشتر اسراییل در جامعه بینالملل را سبب شد زیرا اسراییل در برابر حمله موشکهای عراق به شهرهای اصلی آن دست به اقدام مشابهی نزد، اما از زمان انتفاضة دوم یا جنگ بین فلسطین و اسراییل در سپتامبر 2000 چهره اسراییل از نظر جامعه بینالملل خراب شد. اسراییل تنها ملتی است که دربارة حق حیات آن در دنیا اختلاف نظر وجود دارد و دولتهای محدودی بیت المقدس را به عنوان پایتخت قدیمی اسراییل میپذیرند. رهبران اسراییل معمولاً با نازیهای آلمان مقایسه میشوند و عکس العملهای آن در برابر فلسطین به سیاستهای نازی و تبعیضنژادی در آفریقای جنوبی تشبیه شده است. هدف اصلی این نوع برنامهها ایجاد چهرهای پلید و غیرانسانی از اسراییل است.
سازمان ملل و اکثر سازمانهای بینالمللی در حق اسراییل تبعیض قائل شده و به سیاستهای آن حمله کردهاند. سازمانهای غیردولتی همچون ناظر حقوق بشر و عفو بینالملل نیز همواره از اسراییل انتقاد کردهاند اما هیچ توجهی به تخلّفات و نقض حقوق بشر در جامعه عرب و فلسطینیها ندارند.(1) دولتها، ملتها و سازمانهای بینالمللی روابط علمی و تجاری خود را با اسرائیل قطع کرده و دست به اقدامهایی علیه آن زدهاند. دشمنان، مخالفان و منتقدان اسراییل که گاهی حتی یهودی یا اسراییلیاند، تلاش میکنند اسراییل را به عنوان ناقض حقوق بشر، قطعنامههای سازمان ملل و قوانین بینالمللی معرفی کنند. تمام اقدامهای اسراییل در فلسطین بسیار خشن به حساب میآید. همه سیاستمداران، سیاستگذاران سازمانهای غیردولتی، خبرنگاران واندیشمندان از ادبیات اعراب و فلسطینیها برای تشریح ابعاد بحرانی مناقشه استفاده میکنند. پوشش خبری جهان اسلام و غرب درباره جنگ اسراییل- فلسطین، علیه یهودیان است و افکار عمومی دنیا، مگر در آمریکا، از فلسطین جانبداری میکند.
با توجه به وضعیت مخوف موجود، اسراییل باید به دنبال دیپلماسی عمومی1 باشد اما هنوز موفق به تغییر نگرش دنیا نسبت به خود نشده است. علت اصلی این امر، عدم آگاهی و درک درسـت از نـقشاسـاسی دیپـلماسی عمومـی در روابـط بینالمللی معاصر است. در عصر اطّلاعات، وجهة ملی دارایـی
__________________
1- Public Diplomacy
بسیار ارزشمندی است و قدرت نرم، مهمترین ابزار سیاست خارجی به حساب میآید. برقراری ارتباط، دانش و تعامل عاقلانه، شگردهای اساسی روابط بینالمللی محسوب میشوند نه اقدامهای نظامی. حتّی آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت در جنگ عراق، به این نکته پی برده است. قضاوت مردم دنیا دربارة دولتها براساس وجهة ملی آنهاست. بنابراین، داشتن یک راهبرد جامع در درگیریهای بینالمللی نیازمند هماهنگی و استفاده از 3 عامل قدرت، دیپلماسی و ارتباطات است. حتی ارتباطات میتواند به عنوان عامل اصلی به حساب آید.
غسان خطیب1 معتقد است که هم فلسطینیها و هم اسراییلیها به دنبال اثبات حقانیت خویش و جلب حمایت دنیا از خود و مقصّر دانستن طرف مخالفاند.(2) کریس گالووی2 نیز همین نظر را بیان کرده و معتقد است به سختی میتوان برندة جنگ بر سر وجهه (بینالمللی) را تعیین کرد.(3) نشاط اقطاش3 میگوید؛ مقامهای فلسطین و متخصصان حوزه رسانهها فکر میکنند، اگرچه مقامهای فلسطینی از هیچ طرحی مربوط به حوزة روابط عمومی استفاده نکردهاند اما برندة جنگ روابط عمومیها آنها خواهند بود(4) و ران شلیفر4 چنین نتیجهگیری میکند که شکست اسراییل از فلسطین در هسبارا5 به ویژه در هر زمینه ای که به مناقشه اسراییل و فلسطین ربط دارد، اجتناب ناپذیر است.(5)
باری روبین6 نیز معتقد است که اسراییل نمیتواند در جنگ اطلاعات پیروز شود زیرا اروپا، اعراب و سایر جوامع هیچ حمایتی از آن نخواهند کرد.(6) در 2 دهة اخیر همزمان با اولین شورشها علیه اسراییل در سال 1987 فلسطینیها از 3 عامل اساسی راهبردی جدید به نحو احسن استفاده کردند. فلسطین، هم در میدان جنگ، هم در راهروهای دیپلماسی بینالمللی و هم در رسانههایی مثل تلویزیون و اینترنت دست به مبارزه علیه اسراییل زده است، اما علی رغم چنین اقدامهایی از سوی فلسطینیها، اسراییل از این 3 فاکتور اساسی راهبردی جدی، استفادة خاصی نکرده است. اگرچه اهمیت دیپلماسی عمومی برای اسراییل به طور کامل روشن است ولی در این زمینه، مطالعات کمی صورت گرفته یا اطلاعات بیشتر جنبة تاریخی داشته و اکثر آنها به زبان عبری نوشته شدهاند.(7) به همین علت میتوان گفت هیچ تحقیق نظری معاصری در این زمینه صورت نگرفته است.
_________________
1- Ghassan Khatib
2- Chris Galloway
3- Nashat Aqtash
4- Ron Schleifer
5- Hasbara
6- Barry Rubin
این مقاله از 2 روش برای دیپلماسی عمومی استفاده میکند که عبارتند از: دیپلماسی عمومی نوین1 (NPD) و شاخص موقعیت جهانی (WSI). دیپلماسی عمومی نوین در پی معرفی تحقیقات و بررسیهای جدید برای هماهنگ کردن دیپلماسی عمومی با عصر اطلاعات است و شاخص موقعیت جهانی، وظیفه ارزشیابی موقعیت و جایگاه عاملان دولتی و غیردولتی در عرصه بینالمللی(8) و متغیرهایی نظیر تعیین وضعیت بینالمللی، پوشش خبری و اذهان عمومی را برعهده دارد. برای ارزیابی تلاشهای دیپلماسی عمومی موجود و تعیین میزان اقدامهای صورت گرفته برای دستیابی به اهداف مورد نظر، استفادة منظم از WSI ضروری است.
این مقاله با مقدمهای کوتاه به NPD و WSI میپردازد و بخش بعدی آن موقعیت اسراییل در زمینه مباحثی از قبیل حق حیات اسراییل در سازمان ملل و «نبرد واژگان» رامورد بررسی قرار می دهد. بخش سوم، اطلاّعاتی را دربارة پوشش خبری اسراییل در غرب و گرایش اذهان عمومی ارائه میکند و آخرین بخش، دیپلماسی عمومیاسراییل، علل شکست سیاستهای گذشته، تحلیل آنها و ارائه چند راهکار عملی را در بر میگیرد. این مقاله فاصلة زیاد بین عوامل تهدیدکننده امنیت و رفاه ملی اسراییل به سبب وجهه نه چندان خوب بینالمللی آن و راه حلهای بکار گرفته شده در این زمینه را نشان میدهد. اسراییل باید دیپلماسی عمومی مناسبی را به کار گیرد و این مقاله در این مورد پیشنهادهایی را ارائه میدهد.
الف) دیپلماسی عمومی نوین
دیپلماسی عمومی با شروع جنگ سرد پا به عرصه فعالیت گذاشت. با توجه به وجود سلاحهای مخرب هستهای پیشرفته در دنیا، آمریکا و روسیه به عنوان 2 ابرقدرت بزرگ از سلاح، اطلاعات و مذاکرات در نبرد راهبردی و عقیدتی استفاده می کنند. از نظر سیاست گذاران، دیپلماسی عمومی همان جنگ قلبها و ذهنها است. آنها معتقدند دیپلماسی عمومی به معنی ارتباط مستقیم با مردم جهان به منظور اثرگذاری بر افکار آنها و در نهایت تحت تأثیر قرار دادن دولتها است.(9) در اکثر موارد هدف دیپلماسی عمومی ارائه جلوهای جذاب از سیاستها، اقدامات و سیستمهای سیاسی - اقتصادی است.(10) گاهی هدف دیپلماسی عمومی، ایجاد فشارهای داخلی برای تغییر سیاست دولتهای مخالف و در موارد نادری، هدف آن، تغییر رژیم یک کشور مانند سیاست آمریکا علیه کوبا بوده است.
_____________________
1- The New public Diplomacy
دیپلماسی عمومی کلاسیک از شیوههای مختلفی مانند رسانههای بینالمللی، مبادلات علمی- فرهنگی بین دانشجویان، محققین، هنرمندان و اندیشمندان، شرکت در جشنوارهها و نمایشگاهها، ایجاد مراکز فرهنگی، آموزش زبان، راهاندازی مسابقههای دوستانه و انجمنهای تجاری استفاده میکند. نقش رسانههای ارتباط جمعی در افکار عمومی بسیار مستقیم و مؤثر است، در حالی که فعالیتهای فرهنگی روی طبقة نخبگان اثر میگذارد و این طبقه میتواند افکار عمومی را تغییر دهد. به عبارت دیگر میتوان گفت رسانههای ارتباط جمعی به مسائل جاری میپردازند و شیوههای فرهنگی به دیدگاههای دراز مدت ملّتها و جوامع توجه دارند.
در اوایل این قرن، اندیشمندان و کارشناسان بین دیپلماسی عمومی و دیپلماسی عمومی نوین تمایز قائل شدند. شیوة نوین براساس این فرضیه عمل میکند که تغییرات وسیع جهانی، انقلابهای سیاسی و روابط بین الملل، جریان دیپلماسی و نیز دیپلماسی عمومی را تغییر دادهاند. از آنجا که افراد بیشتری گرایش به شرکت در جریانهای سیاسی پیدا کردهاند بسیاری از جوامع از حکومتهای استبدادی به حکومتهای دموکراسی تبدیل شدهاند. انقلاب به وجود آمده در ارتباطات و فنّاوری اطلاعات، افزایش میزان تأثیر رسانهها حتی در دور افتاده ترین نقاط دنیا و ظهور اینترنت، به جهانی شدن ارتباطات الکترونیکی، افزایش تعداد شبکهها و مخاطبان رسانهها منجر شده است. چنین تغییرات تکاندهندهای، حتی شکل قدرت را در سیاستهای امروزی عوض کرده است و نه تنها قدرت نظامی و اقتصادی بلکه جریان کنترل اطلاعات، ارزشها و وجهه یک ملت یا رهبر نیز میتواند تعیین کنندة وضعیت یک جامعه از دیدگاه بینالمللی باشد.
ریانان ویکرز1 تفاوت دیپلماسی عمومی با دیپلماسی عمومی نوین را مانند تفاوت آشکار بین فعالیتهای اطلاعاتی داخلی با فعالیتهای اطلاعاتی بینالمللی، دیپلماسی سنتی با عمومی و همچنین تفاوت بین دیپلماسی فرهنگی و تجاری با مدیریت خبری میداند. (11) ولی از آنجا که چنین تعریفی، گیجکننده و محدود است میتوان NPD را مشتمل بر ارکان زیر دانست: عاملان دولتی و غیردولتی مانند NGOها از NPD پیروی میکنند. NPD «قدرت نرم»2، ارتباط دوجانبه، دیپلماسی عمومی راهبردی، مدیریت اطلاعات، ایجاد نشان ملی3 و وجهه الکترونیکی4 استوار است و بالاخره NPD به درونی کردن سیاست خارجی پرداخته و با مسائل کوتاه مدت و بلند مدت سر و کار دارد.(12)
__________________
1- Rhiannon Vickers
2- Soft Power
3- Nation Branding
4- E-Imamge
علیرغم تصّور عمومی، NPD نه تبلیغات و نه فقط روابط عمومی (PR) است بلکه یک سیستم ارتباطی است که برای انجام مذاکره با موافقان و مخالفان طراحی شده است و لازمة آن داشتن توانایی استفاده از اطلاعات معتبر و کاربردی به منظور متقاعد کردن فعّالان در جهت درک، پذیرش یا حمایت از سیاستها و اقدامها است.
دیپلماسی عمومی قدیمی فقط مورد استفادة ملتها بود ولی از دیپلماسی عمومی نوین، هم فعّالان دولتی و هم غیردولتی مانند افراد، شرکتها، شبکههای رسانهای، سازمانهای تروریستی، متّحدان نظامی و سازمانهای دولتی و غیردولتی استفاده میکنند. ژوزف نای1 اصطلاح «قدرت نرم» را در سال 1990 بکار برد و از آن پس، این واژه گسترش یافت. قدرت، همان توانایی تسلّط بر رفتار دیگران برای کسب نتیجة مورد نظر است. برای به دست آوردن چنین نتیجهای میتوان یا از «قدرت سخت» یعنی ابزار نظامی و اقتصادی یا «قدرت نرم» یعنی از ابزار جذاب، جالب توجه و منطقی استفاده کرد. «قدرت نرم» از جذّابیتهای ارزشی، فرهنگی و سیاسی جوامع بدست میآید(13) و سبب همکاری بین مردم میشود.
هرگاه سیاستها و مواضع فعالان دولتی یا غیردولتی، دارای قدرت معنوی یا از نظر دیگران قانونی باشد، «قدرت نرم» افزایش مییابد. ژوزف باتورا2 با توجه به تعاریف نای معتقد است دیپلماسی عمومی با تمام اقدامهای فعّالان دولتی و غیردولتی که به افزایش میزان «قدرت نرم» منجر شود، موافق است.(14) منتقدان ادعا میکنند که «قدرت نرم»، تا حد زیادی به «قدرت سخت» بستگی دارد و علت جذّابیت ابرقدرتها، داشتن قدرت نظامی، اقتصادی و فناوری پیشرفته است. نای در آخرین کتاب خود این انتقاد را پذیرفته و اصطلاح «قدرت هوشمند» را به جای «قدرت نرم» و «قدرت سخت» استفاده کرده است.(15)
جان آرکیلا3 و دیوید رانفلد4 از اصطلاح «قدرت نرم» مطرح شده توسط نای در تفکر راهبردی استفاده نمیکنند. آنها از واژة نوپولیتیک5 برای تعریف راهبردی امروزی استفاده میکنند که نقطه مقابل روش رئال پولیتیک سنتی مبتنی بر «قدرت سخت» است.(16) نوپولیتیک نوعی سیاست خارجی است که در آن عقاید، ارزشها، هنجارها، قوانین و اخلاق در اولویت بوده و از راه «قدرت نرم» عمل میکند.
_____________
1- Joseph Nye
2- Jozef Batora
3-John Arquilla
4- David Ronfeldt
5- Noopolitik
به دلیل دسترسیهای کاملاً متفاوت به فنّاوریهای اطّلاعات در جهان، راهبرد مدرن بیشتر در غرب تأثیرگذار بوده و به بعضی از مسائل توجه بیشتری داشته است. راهبرد مدرن، به اهمیت سازمانهای غیردولتی به ویژه در جوامع مدنی توجه دارد و برای آنها نقشهای مهمی در روابط بینالملل قائل است. اگرچه آرکیلا و رانفلد معتقدند که رئال پولیتیک و نوپولیتیک نسبت به هم متناقضاند ولی سیاست گذاران کارآزموده میتوانند در هر شرایطی هر کدام را که مناسب میدانند به کار گیرند به ویژه هنگام مواجه شدن با دشمن سرسختی که توانسته است در برابراعمال فشار مالی از نوع رئال پولیتیک از خود مقاومت نشان دهد.(17)
نای، آرکیلا و رانفلد همگی معتقدند که تبیین هوشمندانه سیاست خارجی باید مبتنی بر استفادة درست از «قدرت نرم» و «قدرت سخت» هر یک به جای خود باشد. دیپلماسی عمومی یک جانبه بود، به طوری که پیامدها و اطلاعات بین همه قشرها پخش میشد ولی تلاش در جهت ایجاد ارتباط دو جانبه و توجه به علایق و خواستههای مخاطبان صورت نمیگرفت، در صورتی که دیپلماسی عمومی مدرن براساس ارتباط دو جانبه بنا شده (18) و توجه خاصی به گوش دادن به واکنشهای تمامی مخاطبان دارد. دیپلماسی عمومی نوین مبتنی بر ارتباطی راهبردی است که در آن ارزیابی علمی افکار عمومی و فنون متقاعدسازی به چشم میخورد. هم چنین این دیپلماسی به خلق و گسترش موضوعهای مشخص و پایدار می پردازد. مدیریت اطلاعات، ابزاری است که مسئولان به کمک آن بر پوشش خبری و قالب بندی وقایع و جریانهای مهم اثر میگذارند.
کارشناسان روابط عمومی و متخصصان معتقدند که میتوان به ملتها مانند کالاها برچسب چسباند و این تفکر روز به روز در حال گسترش است. نشریه برند منیجمنت1 در سال 2002 با اختصاص یک شماره ویژه به مسئله نشان گذاری ملت ها، میزان توجه روز افزون به این موضوع را نشان داد. نشانگذاری به معنی «دادن بعد احساسی به کالاها و خدمات در جهت شناسایی آنها توسط ملتها» (19) بوده و نشانگر نظر مصرف کننده دربارة یک کالا است و «نشان سیاسی» علامتی است که به وسیلة آن یک ملت در جـهان شناخته میشود. ممکن است این فرمول برای فعالان غیردولتی مانند سازمانهای تروریسـتی یا
______________________
1- Brand Management
غیردولتی نیز استفاده شود. نمونههای جدید نشان گذاری ملتها عبارتند از: «بریتانیای برتر» که توسط تونی بلر ابداع شد و بریتانیا را به عنوان کانون هنر، شعر، رسانه و طرّاحی معرفی کرد، نشان جدید بلژیک به نام «باش»(Be) و تلاش کشور استونی برای تغییر اصطلاح «پس از شوروی»1 به نام مدرن تر «پیش از اتحادیه اروپایی.»2
امروز اینترنت به رسانه ای مهم برای انتشار اطّلاعات تبدیل شده است.(20) تقریباً تمام فعالان دولتی و غیردولتی از پایگاههای اینترنتی برای معرفی تاریخ، سیاست، ارزش ها، فرهنگ، دانش و سایر یافتههای خود استفاده میکنند. اینترنت این امکان را بوجود میآورد که بتوان نگرش حمایتی برای خود کسب یا حملههای دشمنان را خنثی یا به آنها حمله کرد. فعّالان به منظور ترویج نظر خود به کمک اینترنت از دیپلماسی عمومی مجازی3 در دنیای اینترنت استفاده میکنند و در نتیجه ابعاد الکترونیکی قابل رقابت ایجاد میشود. امروزه اهمیت وجهه سازی الکترونیکی کمتر از وجههسازیهای مرسوم نیست. وجههسازیهای الکترونیکی ملتها ابتدا در پایگاههای اینترنتی اداری رئیس جمهور ها، نخستوزیرها و همچنین مؤسسات و وزارتخانههای امور خارجه، دفاع، امنیت ملی، بازرگانی، جهانگردی و علوم دیده میشود. سازمانهای تروریستی و غیردولتی هم برای ارائه دیدگاهها و اقدامهای خود از اینترنت استفاده زیادی کردهاند.(21)
براساس پیشنهاد شاخص موقعیت جهانی (WSI) تشکیل و تکمیل دیپلماسی عمومی بستگی به ارزیابی دقیق و درست شهرت و موقعیت (عوامل) فعال در دنیا دارد. موقعیت یک (عامل) فعال نه تنها از طریق پوشش خبری و آرای عمومی بلکه از طریق سایر زمینههای فعالیت بینالمللی نیز مشخص میشود. شاخص موقعیت جهانی شامل متغیّرهای زیر است:
- مناظرهها، الگوهای انتخاباتی و قطعنامههای صادر شده در سازمانهای بینالمللی به ویژه سازمان ملل و سازمانهای وابسته بدان؛
- بیانیهها و اقدامهای سازمانهای غیردولتی
- روابط دیپلماتیک و شناسایی دیپلماتیک
- مناظرهها و راهکارها در مجامع پارلمانی
__________________
1- Post-Soviet
2-Pre-Eu.
3- Cyber-PD
- بیانیههای صادر شده در مورد سیاستهای کلی از جانب رهبران مذهبی مانند پاپ
- نتایج مذاکرات سران عالی رتبه
- تأیید یا تکذیب انتقادها
- پایگاههای اینترنتی موافق و مخالف
- تحریمهای رسمی و غیررسمی
- اقدامهای قانونی صورت گرفته در دادگاههای داخلی و بینالمللی
- گرایش افکار عمومی در میان ملتهای سراسر جهان
- پوشش خبری
شاخص موقعیت جهانی در اجرای 3 وظیفه دپیلماسی عمومی سودمند است:
1- ارزیابی وجهه، شهرت و نقاط ضعف و قوّت افراد فعال
2- شناسایی نیازها و چالشهای دیپلماسی
3- ارزیابی ابتکار و برنامههای دیپلماسی عمومی
ب) جایگاه اسراییل در جهان
تمام برنامههای مهم اسراییل باید براساس دیپلماسی عمومی نوین و کارکردهای شاخص موقعیت جهانی باشد. به علت محدودیت فضا، این مقاله، فقط به بعضی از متغیّرهای اصلی شاخص موقعیت جهانی اسراییل میپردازد که عبارتند از: حق حیات اسراییل، نبرد واژگان، قطعنامهها و اقدامهای سازمان ملل، پوشش خبری و گرایش افکار عمومی.
1) حق حیات:
اسراییل تنها کشور دنیاست که حق حیات آن مورد بحث و سؤال قرار میگیرد. ملتها، سازمانهای بینالمللی و غیردولتی و افراد مختلف به ندرت قانونی بودن یا نبودن رژیمهای استبدادی را بررسی میکنند و هیچگاه حق حیات یک رژیم مستبد و وحشی را زیر سؤال نبردهاند، اما عده ای از این فعّالان درصدد غیرقانونی جلوه دادن موجودیت اسراییل و ارائه دلایلی برای نابودی آن برآمدهاند. قطعنامة 1975 سازمان ملل در مورد برابری صهیونیسم با نژادپرستی نمونه ای از این نوع اقدامها است. امروز نیز دشمنان و مخالفان ضمن مقایسة اسراییل با نیروهای نازی آلمان و رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی از همان راهبرد مشروعیت زدایی پیروی میکنند.
بسیاری از نهضتها و رهبران مسلمان عرب خواستار نابودی اسراییلاند و در واقع هدف اصلی فلسطینیها و سازمانهای تروریستی مسلمان مانند حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و القاعده نیز همین است. رهبران حکومت دینی اسلامی در ایران از جمله آیتالله روحالله خمینی و رئیس جمهوری کنونی، محمود احمدی نژاد در این موارد بسیار مصمم بودهاند و با صراحت اظهار نظر کردهاند. احمدی نژاد در کنفرانسی در تهران تحت عنوان «جهان بدون صهیونیسم» اسراییل را «لکه ننگ» معرفی کرد و گفت باید از صحنه روزگار محو شود.(22) رهبر روحانی ایران، [آیت الله] علی خامنهای در دسامبر 2000 اظهار داشت که موضع ایران در برابر این پدیدة زشت (اسراییل) همیشه مشخص بوده و بارها خواستار از بین رفتن این غدة سرطانی از منطقه شده است.(23)
بسیاری از روزنامهنگاران و محققان غربی و حتی یهودی یا اسراییلی نیز چنین عقایدی را پذیرفتهاند.(24) تام پالین1 از دانشگاه آکسفورد در هفته نامه الاهرام مصر نوشته است: «من هیچ وقت باور نکرده ام که اسراییل حق حیات دارد.(25) آرای مشابهی در کتابهای ژاکلین رز و جان رز2 دیده میشود(26) و تونی جودت3 استاد دانشگاه نیویورک معتقد است تشکیل «دولت یهود» یک اشتباه تاریخی به حساب میآید و اسراییل خود مسئول ظهور یهودستیزی است و تنها راه حل مناقشه اعراب و اسراییل جایگزین کردن اسراییل با یک دولت دوملتی عربی - یهودی است.(27) این نظریه از آن جهت اهانتآمیز است که مشابه اتهامهایی است که بعد از جنگ جهانی دوم بر یهودیها وارد شد و آنها را مسئول هولوکاست دانستند.
بعضی از اسراییلیها هم معتقدند که کشوری به نام اسراییل نباید وجود داشته باشد. افیرا سلیکتار4 تمامی نظرهای افراطی و همکاری پیچیده دانشگاهیان اسراییلی با اندیشمندان رادیکال فلسطینی را بیشتر در اروپا و آمریکا مطرح کرده است.(28) تاکنون هیچ دولتی توسط شهروندانش تا این اندازه درباره حق حیات خود مورد سؤال قرار نگرفته است.
________________
1- Tom Paulin
2- Jacueline Rose&John Rose
3- Tony Judt
4- Ofira Seliktar
نفی حق حیات اسراییل و درخواست نابودی آن از جانب یهودیها و اسراییلیها بزرگترین ضربه را به حق حاکمیت اسراییل وارد میکند زیرا دشمنان اسراییل با تکرار گفتههای این افراد، میگویند فقط مسلمانان و اعراب نیستند که خواستار نابودی اسراییلاند.
اگرچه تعداد یهودیها و اسراییلیهای معتقد به اضمحلال اسراییل بسیاراندک است ولی رسانههای غربی همیشه با آنها مصاحبه میکنند و این تفکر را رواج میدهند که تعداد آنها بسیار زیاد است. آنان که حق حیات اسراییل را رد میکنند، تروریستهای آگاهاند که از اصطلاحاتی نظیر بمب علیه اسراییل استفاده میکنند. برخی از آنها به شدت از حملههای انتحاری در اسراییل حمایت میکنند.(29) حملههای بیسابقة روشنفکرانه به حق حیات اسراییل بسیار گسترده و خطرناک شده است زیرا این امر باعث قانونی شدن طرحهای کشورهایی مثل ایران خواهد شد که نابودی اسراییل را (به ظاهر با سلاحهای هسته ای) میخواهند. تنها تعداد محدودی از روشنفکران و اندیشمندان، با ایدهها و ادعاهای آنها مخالفاند.(30)
2) نبرد واژگان
استفاده مناسب از کلمات برای توضیح وقایع و حقوق، و وضعیت مردم و جریانها در حرکت دیپلماسی عمومی بسیار مؤثّر است زیرا کلمات، تصاویری را دربارة صحت و سقم، عدالت و بیعدالتی در اذهان حک میکنند. اسراییل نتوانسته است دنیا را به استفاده از واژگان و اصطلاحات مورد نظر خود متقاعد کند. نقش رسانههای ارتباط جمعی در «نبرد واژگان» بسیار تعیین کننده است و علت ناکامی اسراییل تا اندازه ای به خاطر تعصب رسانهها و برخوردهای دوگانه و ریاکاری آنهاست. رابرت فیسک1 به عنوان یک خبرنگار انگلیسی ضداسراییل، رسانههای آمریکایی را به سبب استفاده از واژگان اسراییلیها برای تشریح جنگ اعراب و اسراییل نکوهش کرده است.(31) چیزی فراتر از واقعیت وجود ندارد. سیاستمداران، سازمانهای غیردولتی، خبرنگاران و محققان اغلب پذیرای واژگان اعراب و فلسطینیها درباره جنگاند. از زمانی که اسراییل به عنوان متجاوز در «جنگ شش روزه» (سال 1967) و «جنگ یوم کیپور» (سال 1973) معرفی شد، تمام جهان، واژگان و اصطلاحات اعراب را پذیرفتهاند. به عنوان مثال هیچ کس جنگ سال 1982 در لبنان را به عنوان «عملیات صلح جلیله» به رسمیت نمیشناسد بلکه آن را «حملة اسراییل به لبنانیها» معرفی میکنند.
______________
1- Robert Fisk
تعصب رسانههای ارتباط جمعی با استانداردهای دوگانه سبب پیروزی اعراب در نبرد واژگان شده است. اسراییل سرزمین متصّرفی از اردن در جنگ شش روزه را به همان نام مصطلح در کتاب مقدس یعنی «یهودیه و سامریه» میخواند ولی در دنیا از واژة بی معنی اعراب یعنی «کرانه باختری» که منظور همان غرب رود اردن است استفاده میشود. بیبیسی هنگام پخش گزارشی درباره «معبد کوهستان»1 چندین بار اشاره کرد که منظور همان «حرم الشریف» به زبان عربی است اما شبکههای انگلیس موفق به انجام چنین کاری به نفع اسراییل نشدند و برای مثال نگفتهاند که «کرانه باختری» در زبان یهودی «یهودیه و سامریه» نامیده میشوند.
اسراییل، سرزمینهای متصرفی از اعراب در جنگ سال 1967 را «سرزمین کنترل شده» یا «سرزمینهای مورد اختلاف» مینامد در حالی که در دنیا از عبارت منفی «اراضی اشغالی» استفاده میشود. فلسطینیها اوّلین قیام خود در سالهای1993- 1987 در برابر اسراییل را «انتفاضه» به معنی بیداری یا آزادی در زبان عربی مینامند و همچنین به مبارزات خشونت آمیز اخیر خود «انتفاضه الاقصی» میگویند. این واژه بدان معنی است که سرزمینهای مقدس اسلامی در بیت المقدس در معرض خطر قرار دارند.
فلسطینیها از دیدار آریل شارون از معبد کوهستان در سپتامبر 2000 برای اثبات ادعاهای خود و تصدیق خشونت استفاده کردند، اگرچه آنها مدتها قبل از دیدار شارون، خود را برای جنگ آماده کرده بودند. مخالفان مذاکرات صلح اسلو، آن را «جنگ اسلو» نامیدهاند، در حالی که توماس فریدمن2 خشونتهای جدید را «جنگ عرفات» نامیده است زیرا عرفات جریان صلح را رها و جنگ مرگباری را علیه اسراییل رهبری کرد.(32) در هر صورت تمام دنیا حتی چندین خبرنگار، سیاستمدار و محقق اسراییلی نیز (اصطلاح) «انتفاضهالاقصی» را پذیرفتهاند. شاید این تنها مورد در تاریخ نوین است که ملتی که به آن حمله شده، مجبور است نامی که دشمن انتخاب کرده است را برای این جنگ به کار برد. اسراییل نیروهایی که در عملیات بمب گذاری انتحاری فلسطینیها شرکت میکنند را «تروریست» مینامد اما رسانههای ارتباط جمعی جهان و سیاستگذاران، به این نیروها عنوان شبه نظامی، تندرو، جنگجو، افراد مسلّح، فعّال یا حتی «پارتیزان» اطلاق میکنند. معمولاً رسانهها، کارهای تروریستها را «بمبگذاری یـا حمله» به شمـار مـیآورند نه «تـروریسم».به ظاهر خبرنـگارها زمانی بمبگـذارهای انتـحاری را «تـروریست» میخـواننـد
_________________
1- Temple Mount
2- Thomas Friedman
که آنها به ملت خود حمله کنند. رسانههای آمریکا حمله 11 سپتامبر را تروریستی و عامل آن را تروریست خواندند و برای این نامگذاری مانعی پیش رو نداشتند.(33) در جولای 2005 بی بی سی نیز از همان کلمات برای حمله به لندن استفاده کرد اما هنگامی که اسراییل حذف فیزیکی سران ارشد حماس و جهاد اسلامی را «کشتن هدفمند» نامید، سیاستگذاران و رسانهها به جای آن از عبارت منفی «ترور هدفمند» یا «قتل غیرقانونی» استفاده کردند.
اسراییل حصاری که اخیراً برای جلوگیری از ورود تروریستهای فلسطینی به خاک خود کشیده است را «حصار امنیتی» مینامد در صورتی که فلسطینیها آن را «دیوار» یا بدتر از آن «دیوار تبعیض نژادی» (آپارتاید) مینامند. اگرچه در سال2004-2003 فقط بخش کوچکی از مرز (5 مایل از 85 مایل) دارای دیوار واقعی بود ولی سیاستگذاران، سازمانهای غیردولتی، تعداد زیادی از رسانهها و حتی دادگاه بینالمللی لاهه1 نیز عبارات نادرست فلسطینیها را پذیرفتند. کشیدن دیوار برای حفاظت از قسمتهایی از بزرگراه شماره6 اسراییل بود، جایی که فلسطینیها، ماشینهای غیرنظامیان را آتش میزدند. فلسطینیها کلمه حصار را بدین منظور دیوار نامیدند تا مفهوم منفی «دیوار برلین» را به اذهان متبادر سازند و همچنین هدف از عبارت «دیوار تبعیض نژادی» ایجاد تفکر اعمال تبعیض علیه فلسطینیها نزد افکار عمومی بوده است.
بدترین نوع استفاده از زبان، تشبیه اسراییل به نازیهای آلمان، مقایسه دفاع اسراییل در برابر فلسطین با بیرحمیهای آلمان و تشبیه ارتش اسراییل با SS است. این نوع مقایسهها در بسیاری از کشورها به وسیلة سیاستمداران و خبرنگاران صورت گرفته است. پیکت2 نمونههایی را از قبیل نوشتههای تام پالین در نشریة آبزرور3 و مقالههای ای ان ویلسون4 در نشریة ایونینگ استاندارد5 لندن ذکر میکند.(34) او، پالین- محقق آکسفوردی- را لعن میکند زیرا پالین نه تنها ارتش اسراییل را «صهیونیست SS» نامید بلکه در روزنامه مصری الاهرام هم اعلام کرد که ساکنان یهودی متولد بروکلین باید کشته شوند. به نظر من آنها نازی و نژادپرستاند و من جز نفرت، احساس دیگری نسبت به آنها ندارم. هوارد جاکوبسن6 – رماننویس- بـا نظر پالین که معتقد است، اسراییل قصد نابودی ملتهایی را دارد که هیچ تـهدیـدی بـرایش به حساب
_______________
1- The International Court of Justice=ICJ
2- Pickett
3- Observer
4- A.N.Wilson
5- Evening Standard
6- Howard Jacabson
نمیآیند و هیچ بمبی در آن کشور نمیاندازند و فقط وجود دارند، مخالف است.(35) او میگوید: کجاست اردوگاههای کار اجباری اسراییل، اتاقهای گاز، کشتارهای دسته جمعی، اعدامهای دستهجمعی نظام مند میلیون نفری، آزمایشهای پزشکی و قتلعام همجنسبازان؟ جاکوبسن چنین نتیجهگیری میکند که پالین مغز دارد ولی از آن در این مورد استفاده نمیکند و نمیخواهد بفهمد.
امانوئل اتولنگی1 چنین اظهار می دارد: یکسان جلوه دادن سیاستهای نظامی اسراییل با نازیسم سبب تغییر نظر عموم افراد درباره جنگ شده، مرز بین انتقاد قانونی و منطقی با دشمنی متعصبانه علیه اسراییل را از بین برده و موجب قانونی شدن تلاش برای نابودی اسراییل و توجیه اعمال تروریستی میشود.(36) مفسّران زیادی این واژهها را برای بیان چنین عقایدی میسازند. به عنوان مثال مونابیکر2 جنگ اسراییل- فلسطین را «نوعی هولوکاست» در فلسطین میداند و لوئیس دو برنیرز3 معتقد است اسراییل از تاکتیکهایی استفاده میکند که یادآور تاکتیکهای نازیهاست.(37)
3) سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی
برخورد سازمان ملل و سازمانهای وابسته اش با اسراییل، نشان دهندة چهره بینالمللی و شهرت ضعیف آن است. وجهة مخوف اسراییل را در رأیگیری مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2004 میتوان مشاهده کرد.(38) این مجمع به 18 قطعنامة کاملاً یکجانبه و ضداسراییلی رأی داد. به جز اسراییل فقط 3 عضو سازمان ملل، مخالف قطعنامهها بودند: جزایر مارشال4، میکرونزی5 و پالائو6. آمریکا با 16قطعنامه مخالف بود و به دو تای آنها رأی ممتنع داد. هیچ کشور اروپایی با آن قطعنامهها مخالفتی نداشت. برخلاف تصور موجود، آمریکا به ندرت از حق وتو خود به نفع اسراییل استفاده کرده است.(39) از سال 1972 تا 2004 شورای امنیت بیش از 120 قطعنامه درباره خاورمیانه را پذیرفته که تقریباً همه یکجـانبه و علیه اسراییل بودهاند و آمریکا کلاً 39قطعنامه را وتو کرده است. بنابراین آمریکا نیز از حــدود دو سوم انتقادهای
____________________
1- Emmanuele ottolenghi
2- Mona Baker
3-Louis de Bernieres
4- Marshall Islands
5- Micronesia
6- Palau
شورای امنیت علیه اسراییل حمـایت و از سال 1990 تا 2004 فقط 11 قطعنامه کاملاً نامتعادل و ضداسراییلی را وتو کـرده است.(40) برای مثال در اکتبر سال 2004، آمریکا، قطعنامه سازمان ملل، که در آن حمله نظامی اسراییل به غزه بدون بررسی علت آن (یعنی حملة موشکی فلسطینیها به شهروندان اسراییل) منع شده بود را وتو کرد.
سازمان ملل به طور مستمر و نظام مند در حق اسراییل تبعیض قائل شده است. شورای امنیت سازمان ملل یک سوم فعالیتها و انتقادهای خود را به یک ملت- اسراییل- اختصاص داده است، همچنین حدود یک سوم قطعنامههای مورد تأیید کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، اسراییل را مورد انتقاد قرار دادهاند ولی همین کمیسیون و سازمان ملل حتی یک قطعنامة انتقادی علیه سه چهارم اعضای سازمان ملل از جمله قهرمانان! حقوق بینالملل و حقوق بشر مثل سوریه، عربستان، چین و زیمبابوه را نپذیرفته است.
سازمان ملل به ندرت جلسه اضطراری برگزار میکند و از نظر آن سازمان هیچ دلیلی برای تشکیل جلسه اضطراری دربارة نسل کشی در رواندا، پالایش نژادی در یوگوسلاوی، نسل کشی در دارفور یا قتل عامهای هولناک در تیمور شرقی وجود نداشت. تمام موارد استفاده اسراییل از نیروی زور در طول بیش از نیم قرنی که از تشکیل آن میگذرد، خساراتی به مراتب کمتر از خسارات و تلفات این فجایع هولناک به جا گذاشته است اما سازمان ملل بیدرنگ برای مسئلهای کوچکتر یعنی جنگ اسراییل و فلسطین جلسه اضطراری تشکیل میدهد. در سال 2003 سازمان ملل 3 جلسة به طور کامل بیسابقه تشکیل داد که 2مورد آنها حصار امنیتی اسراییل را محکوم میکردند و دیگری انتقاد از اسراییل برای اخراج عرفات بود.
تا سال 2000 اسراییل تنها عضو سازمان ملل بود که فاقد شرایط خدمت در شورای امنیت و سایر نهادهای سازمان ملل متحد از جمله شورای مسائل اقتصادی- اجتماعی، دادگاه بین المللی، یونیسف و کمیسیون حقوق بشر به حساب میآمد. چون برای پذیرفته شدن در یکی از این نهادها، عضویت در یکی از 5 گروه منطقه ای ضروری است. ملتهای عرب مانع پذیرش اسراییل در بلوک آسیا شدند و تا سال 2000 گروه اروپای غربی و گروه سایرین(WEOG)- که مشتمل بر 27 کشور مانند آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند است- نیز پذیرای اسراییل نبودند. سر رابرت جنینگز1 - قاضی و رئیس قبلی دادگاه عالی بینالملل- معتقد است که سابقه طولانی مدت اسراییل در سازمان ملل، هم غیرقانونی است و هم تیشه بر ریشة اصول سازمان ملل میزند.(41)
____________________
1- Sir Robert Jennings
کمیسیون حقوق بشر- که سودان و لیبی نیز هر کدام یک بار رهبری آن را برعهده داشتند- با جدا کردن و در دستور جلسات مجزا قرار دادن، الگوی تعصب و تبعیض علیه اسراییل را در سازمان ملل به وجود آورد و نیز کنفرانس بینالمللی که در سپتامبر سال 2001 علیه نژادپرستی و با حمایت سازمان ملل در دوربان آفریقای جنوبی برگزار شد، توسط اعراب، مسلمانان و سازمانهای غیردولتی ضد اسراییلی، تبدیل به کنفرانس محکومیت یهود و اسراییل شد. هدف این گونه حملههای سازمان ملل، معرفی اسراییل به عنوان ناقض مسلم حقوق بشر است.
سازمان ملل با روشها و شیوههای خاصی به اسراییل حمله کرده و حداقل 4 بخش اجرایی مجزّا برای جنگ فلسطین- اسراییل از قبیل کمیسیون حقوق بشر و کمیته بررسی تأثیرات اقدامهای اسراییل بر حقوق مردم فلسطین تشکیل داده است. این بخشها تحت نظر دبیرکل فعالیت میکنند و پول، وقت و انرژی زیادی را برای تقویت تبلیغات ضداسراییلی از طریق فیلم، کتاب و نمایشگاه صرف میکنند. تا به حال با هیچ حکومت ناقض حقوق بشر چنین برخوردهای تبعیضآمیز و نادرستی نشده است، حتی اگر میزان شدت اعمالشان بیشتر از اسراییل بوده باشد. در سال 2003 فلسطینیها از مجمع عمومی سازمان ملل درخواست کردند رأی دادگاه بینالمللی را دربارة مرز امنیتی جویا شود. این مورد، هم نشاندهندة روا داشتن تبعیض علیه اسراییل و سوء استفاده از اسراییل در سازمان ملل و هم تخریب وجهة اسراییل است.
اسراییل، آمریکا و چند کشور دیگر دادگاه بینالملل را برای این کار فاقد صلاحیت میدانستند. اسراییل بیانیهای مکتوب منتشر کرد ولی خود در برابر قضات حاضر نشد. دادگاه بینالمللی با تفاوت آراء 14 به 1 چنین حکم کرد که ساخت «دیوار» ناقض حقوق بینالملل است و اسراییل باید آن را خراب کند و خسارت قربانیان فلسطینی را بپردازد.(42) این قطعنامه نیز مانند اکثر قطعنامههای سازمان ملل دربارة اسراییل، تروریست بودن فلسطینیها را تکذیب میکند. دلیل ساخت دیوار نیز تروریست دانستن فلسطینیهاست. علاوه بر آن، این رأی تحت تأثیر سایر موارد بوده و قانونی لازم الاجرا نیست (آن دادگاه فقط میتواند رأی پیشنهادی صادر کند نه حکم قضایی)(43) اما با این وجود، مخالفان اسراییل بلافاصله نظر دادگاه بینالملل را به عنوان حکم علیه رفتار غیرقانونی اسراییل قلمداد و این تصور غلط را ایجاد کردند که این حکم پیشنهادی نیست بلکه لازم الاجراست. تبلیغات حامیان فلسطین در این مورد سبب تقویت تفکر غیرقانونی و نژادپرست بودن اسراییل شد.
در هر صورت سازمان ملل قطعنامه برابری صهیونیسم با نژادپرستی را لغو کرده و اخیراً اجازة پیوستن برخی از اسراییلیها به نهادهای وابسته به سازمان ملل را داده است. برای اولین بار در سال 2005 یک سفیر اسراییل در سازمان ملل به عنوان یکی از 20 نایب رئیس تنظیم کننده صورت جلسات مجمع عمومی انتخاب شد. (44) یک اسراییلی دیگر به عنوان معاون رئیس کمیسیون خلع سلاح سازمان ملل و یکی دیگر به عنوان عضو کمیته میراث جهانی در یونسکو انتخاب شدند ولی هیچ یک از این پیشرفتها سبب تغییر نگرش سازمان ملل دربارة اسراییل نشد. سازمان ملل این سمتها را از آن جهت برای اسراییلیها در نظر گرفت که سیاستهای تبعیض آمیزش باعث لکه دار شدن شهرتش شده بود. هنوز هم سازمان ملل و مراکز وابسته آن با اسراییل دشمنی داشته و دائم به آن اعتراض میکنند.
ج) رسانهها و افکار عمومی
1) پوشش خبری
به جز چند استثنا- بیشتر در آمریکا- رسانهها و شبکههای خبری، همواره اسراییل را به باد انتقاد گرفته و از فلسطین دفاع کردهاند. دانیل اُکرنت1 - سردبیر کل نیویورک تایمز، مقاله ای دربارة جنگ اسراییل- فلسطین را پذیرفت که مضمون مقاله چنین است: سرانجام کار به این جا خواهد رسید که روزنامهنگاری به تنهایی برای گفتن داستان کافی نیست... این تمام واقعیت نیست بلکه بخشی از آن است.(45) ضربالاجل روزانه و فضای کم برای روزنامهنگاری باعث شدهاند که حتی بهترین روزنامهنگاران، دربارة حقایق، کوتاه و مختصر بنویسند. روزنامهنگاری نه تنها مختصرسازی است بلکه اغلب اشتباه، گمراه کننده، متعصبانه و تخریبکننده نیز است.
2 مورد زیر نشاندهندة دیدگاه و عدم توانایی رسانه هاست: یکی مرگ محمد الدوره2 در 29سپتامبر2000 در آغاز جنگ اسراییل- فلسطین و دیگری جنگ سال 2002 در جنین. قضیه الدوره به دقت مورد تحقیق و مستندسازی در متون و فیلمها قرار گرفته است.(46) مرگ پسری 12 ساله در آغوش پدر در دومین روز جنگ اسراییل- فلسطین، توجه دوربینها را به سوی خود جلب کرد و جهان را تکان داد و علاوه بر برانگیختن خشم فلسطینیها و اعراب، سمبل جنگ علیه اسراییل نیز شد. این اتفاق وحشیگری سربازان اسراییل را نشان داده و آنها را افرادی ظالم و متجاوز معرفی میکند.
_______________
1- Daniel okrent
2- Muhammad al-Dura
عدة زیادی معتقدند که تبلیغات گسترده دربارة مرگ الدوره، عامل اصلی ناتوانی اسراییل در جهت معرفی دلایل جنگ بود. این دلایل عبارتند بودند از: 1) نقض توافقنامه 1993 که فلسطینیها را ملزم به یافتن راهحلی مسالمتآمیز کرد. 2) پاسخ منفی عرفات به پیشنهاد صلح نهایی که از جانب ایهود باراک (نخستوزیر اسراییل) و بیل کلینتون (رئیسجمهور آمریکا) پیشنهاد شده بود.
این صحنه توسط طلال ابورحمه1 - فیلمبردار فلسطینی که برای تلویزیون دولتی «شبکه 2 فرانسه» کار میکند تبدیل به فیلم شده است. او به چارلز اندرلین2، خبرنگار مرکزی (که در صحنه حضور نداشت) گفته است که سربازان اسراییلی از روی عمد به مدت 45 ثانیه به سوی پدر و و فرزند تیراندازی کردند که منجر به زخمیشدن پدر و مرگ فرزند شد. اندرلین در گزارش خود این جریان را تکرار و یک فیلم 51ثانیهای نیز تهیه کرد. آن فیلمبردار گفته است در مجموع 27 دقیقه فیلمبرداری کرده و فقط 6 دقیقه از آن را برای اندرلین فرستاده است. توضیح نامشخّص و با تأخیر اسراییل به خبرنگاران، منجر به درست جلوه دادن این داستان فرانسوی- فلسطینی شد.
اما چندی بعد، فیلمبردار قبول کرد که تحت فشار فلسطینیها، دربارة موقعیت این اتفاق و فیلمش دروغ گفته است. پس از تحقیقات خیلی دقیق و بررسی صحنة فیلم، شک و تردیدهایی درباره نسخة فرانسوی- فلسطینی بوجود آمد و به احتمال زیاد، فلسطینیها آن پسر را کشتهاند. احتمال صحنهسازی فلسطینیها در هنگام جنگ نیز وجود داشت. اندرلین و شبکه 2 فرانسه موفق به بازسازی فیلم اصلی (مستند) و ارائه پاسخهای رضایت بخش دربارة گزارش اصلی نشدند. منتقدانی از قبیل لوک روزن زویگ3 خبرنگار سابق لوموند،4 دنیس جیم بر5 از ال اکسپرس6 و دانیل لکنت7 تهیه کننده برنامههای تلویزیونی، این مرکز خبری را به خاطر پخش این گزارش جنجال برانگیز درباره جنگ اسراییل- فلسطین که منجر به تخریب وجهه و اعتبار اسراییل شده است، محکوم کردند.
_________________
1- Talal Abu Rahmeh
2- Charles Enderlin
3- Luc Rosenzweig
4- Le Monde
5- Denis Jeambar
6- L Express
7- Daniel Leconte
پوشش خبری عملیات دفاعی سال 2002 اسراییل در جنین از موضوع الدوره بسیار رسوا کننده تر بود. در 23 مارس 2002 در شب عید پسح، یک تروریست فلسطینی وارد هتل پارک در نتانیا شد و در آنجا خود و 29 اسراییلی را از بین برد و 140 نفر را نیز مجروح کرد. بسیاری از قربانیان افراد مسن باقیمانده از هولوکاست بودند. این تروریست از مرکز تروریستی کرانه باختری یعنی جنین آمده بود. در طی 5 روز بعد از آن جریان نیز، تروریسم فلسطینی 24 اسراییلی دیگر را کشت و 140 نفر را مجروح کرد. در ماه آوریل اسراییل تصمیم به شناسایی و تخریب «کارخانههای ترور» در جنین گرفت. «عملیات سپر دفاعی» حدود یک هفته طول کشید و کمتر از یک درصد کل شهر را تحت پوشش قرار داد.
طبق تأیید سازمان ملل و چندین سازمان حقوق بشر و سازمانهای فعال در زمینه کمکهای بشردوستانه 52 فلسطینی در این عملیات کشته شدند که فقط 3 نفر آنها مبارز نبودند.(47) اسراییل 23سرباز از دست داد که بسیاری از آنها برای آسیب نرسیدن به غیرنظامیان فلسطینی، جان خود را به خطر انداخته بودند. تعداد خانه هایی که برای یافتن بمب تخریب شدهاند نیز بسیار کم بود.
رسانهها بدون هیچ دلیل منطقی، گفتههای فلسطینیها دربارة اسراییل و «قتل عام» نامیدن عملیات را به راحتی میپذیرند(48) ولی اطلاعات درست و منطقی اسراییل را قبول نمیکنند و رسانههای تلویزیونی و روزنامهها به طور ناعادلانه «سپرهای دفاعی» را «قتل عام»، «اعدام شتابزده»، «جنایات جنگی»، «گورستان عمومی» و «نسل کشی» قلمداد کردند. پوشش خبری در انگلیس نمونه ای از پوشش خبری در دنیاست. برای مثال در 15 آوریل ای. ان. ویلسون1 در نشریه «ایونینگ استاندارد»2 گفته است: ما در این جا دربارة قتل عام صحبت میکنیم و به عبارتی نسل کشی کامل. در 16 آوریل، فیل ریوز3 در «ایندیپندنت» گفته است: جنگ دو هفته ای وحشتناکی که اسراییل قصد انجام آن را داشت سرانجام به نمایش گذاشته شد. او اضافه میکند: خشونت هایی که در اردوگاه آوارگان جنین صورت گرفته باعث کشته و زخمی شدن صدها فلسطینی شده است. گزارشهای مربوط به «عملیات سپر دفاعی» بـاعث شد سیـاستمـداران، اسـراییل را بـه شدت محکوم کـنند. به عنوان مثال در 16 آوریل جـرالد کافمن4 شـارون
_______________
1- A.N.Wilson
2- Evening Standard
3- Phil Reeves
4-Gerald Kaufman
را «جنایتکارجنگی» و اقدامات دفاعی اسراییل را «بربریت» خواند. اگرچه اسراییل با ممانعت از ورود خبرنگاران به منطقه جنگ در آغاز عملیات، دچار اشتباه شد ولی این کار ناکامی رسانهها را توجیه نمیکند.(49) بعدها فیل ریوز نظر خود و همکارانش را نامنظم، غیرحرفهای و غیراخلاقی شمرد و گفت که این یک اتفاق نادر است و خبرنگاران نیز باید بپذیرند که مرتکب اشتباه خواهند شد.(50) حتی در همین وضعیت نیز آنها موقعیت اسراییل در جهان را خراب کرده و فلسطینیها را به اقدامهای تروریستی تشویق کردند. علیرغم شواهد گوناگون، بازهم فلسطینیها و سراسر دنیای اسلام اتفاقات جنین را قتلعام به حساب میآورند. مقایسة پوشش خبری در انگلیس با آمریکا در همان روزها نشان میدهد که روزنامههایی از قبیل «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» نسبت به ادعاهای فلسطینیها کاملاً مشکوک بودند و نظرات اسراییلیها را نسبتاً درست میدانستند.
پوشش آژانسهای خبری مرکزی بسیار شایان اهمیت است زیرا خبرگزاری هایی که قادر به تشکیل دفتر در اسراییل نیستند گزارشهای خود را براساس آنها اعلام میکنند و تحت تأثیر اشتباههای نظام مند قرار میگیرند. 2 تحقیق، پوشش خبری «آژانس فرانس پرس»1 را مورد بررسی قرار دادهاند. کلمنت رینال2 در 3 مورد طرفداری از فلسطین و دشمنی با اسراییل را مشاهده کرده است: جریان دیدار شارون در معبد کوهستان در 28 سپتامبر 2000، مرگ محمد الدوره و همچنین موضوع طراحی جنگ اسراییل- فلسطین که توسط وزیر اطلاعات فلسطین- عماد فالوجی- در 2 مارس 2001 مورد پذیرش قرار گرفت که درگیریهای کنونی به خاطر دیدار شارون نبوده است.(51) جکس تارنرو3 و فیلیپ بن سوزان4 براساس یکی از اسناد معتبر سال 2002 تحت عنوان دیکریپتیج5 تحریفات و تبعیضهای ضداسراییلی فرانس پرس را توضیح دادهاند.(52)
تحقیقات مربوط به اشتباههای رسانه ای بیشتر درباره منابع خبری آمریکایی و اروپایی بوده است و به نتایج مختلفی رسیدهاند. (53) پوشش خبری در انگلیس، جنگ فلسطین - اسراییل را با جریان متداول ضداسراییل و ضدیهود در اروپا نشان میدهد.(54) بی بی سی، ارزش توجه ویژهای دارد زیرا در سراسـر دنیا
____________________
1- L Agence France Presse
2- Clement Raynal
3- Jacques Tarnero
4- Phillipe Bensoussan
5- Decryptage
دارای شهرت بینظیری است. 3 گزارش جامع که بین سالهای 2002و 2004 درباره جنگ فلسطین- اسراییل از بیبیسی پخش شد، تعصب به جانبداری از فلسطین و ضدیت با اسراییل را نشان میدهند.(55) این نویسندهها دربارة عدم صحت و بی طرفی رسانهها در انتخابات و حذف واقعیات، اسنادی را تهیه کردهاند که نشان میدهند واقعیات به طور کامل تغییر کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که گزارشهای بیبیسی نادرست بوده و میتوان مواردی را دال بر این امر پیدا کرد. (گزارش سال 2002 صفحه یک).
در سالهای 2001 تا 2004 بیبیسی20 گزارش مستند دربارة جنگ اسراییل- فلسطین پخش کرد که جز یکی از آنها بقیه علیه اسراییل بودند. بی بی سی در مقایسه با سایر مناطقی که در آن مشکلات سیاسی و انسانی عمده وجود دارد، به جنگ اسراییل- فلسطین بخش کمتری را اختصاص میدهد.(56) آمار مربوط به این موضوع بسیار عجیب است: شبکه انگلیس هر 2 یا 3 ماه یک بار گزارشی انتقاد ی از اسراییل پخش میکرد که 88% آنها چهرهای منفی از اسراییل یا (در دو مورد) مثبت از فلسطین نشان میدادند (گزارش سال 2004 صفحه 3). داگلاس دیویس1 انحرافها و تعصبات ضداسراییلی نظام مندی را یافته است. او بیبیسی را به خاطر ترغیب دیگران علیه اسراییل و یهود در اروپا و جهان سرزنش میکند.(57) او معتقد است که مخالفت شدید با صهیونیسم و اسراییل به صورت حتمی مخالفت با یهود را نیز به دنبال خواهد داشت و این امر جزء لاینفک گزارشهای بیبیسی است. رسانههای چاپی بریتانیا به ویژه رسانههای جناح چپ نیز همین اشتباهها را تکرار میکنند.
بررسی رسانههای آمریکایی نتایج متفاوتی را نشان میدهند. زلیزر2 ، پارک3 و گادلوناس4 چنین نتیجهگیری میکنند که 3 روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، واشنگتن پست و شیکاگو تریبون گزارشهای متفاوتی درباره جنگ اسراییل- فلسطین ارائه کردهاند که حاوی اختلافها و اشتباههایی است(58) آنها متوجه شدند که نیویورک تایمز تمایل به طرفداری از اسراییل داشته و 2 روزنامه دیگر هر چند متعادل ترند ولی در مواردی خاص بیشتر حامی فلسطین بودهاند اما آنها فقط 30 روز از 10 ماه اول جنگ را بررسی کردند. جـاشوا مـوراوچیک5 پـوشش خبـری از 10 حـادثه مهم را بررسی کرد، از دیدار شارون از معبد کوهستـان گرفته تا جنگ جنین. او این کار را با رجوع به 7 رسانه خبری و چاپی یعنی نیویورک تایمز، واشنگتن پست، Fox,CNN,NBC,CBS,ABC انجام داد و در آنها خبرهای گمراه کننده، ناعادلانه، جانبدارانه و نادرست
_______________
1- Douglas Davis
2- Zelizer
3- Park
4- Gudelunas
5- Joshua Muravchik
زیادی درباره اسراییل مشاهده کرد.(59) استفانی گاتمن1 معتقد است که «انتفاضة دوم» از طریق تعدادی عکس معرفی شده است آن هم عکس هایی که واقعیت را برای ما روشن نمیکنند.(60)
مفسّران به خوبی متوجه شدهاند که پوشش خبری در اروپا بیشتر از آمریکا منتقد اسراییل بوده ولی تفاسیر هم جای سؤال دارند. به نظر مایکل گلدفارب2 این تفاوت سبب اشتباه در پوشش خبری در آمریکا نسبت به اسراییل شده و آمریکا باید «یاد بگیرد» که چطور میتواند اسراییل را از دید رسانههای اروپایی مخفی کند. ماردا دانسکی3 معتقد است که رسانههای آمریکایی از اسراییل پشتیبانی میکنند زیرا آنها از سیاست رسمی آمریکا بدون چون و چرا پیروی میکنند.(61) شواهد زیادی مبنی بر انتقاد رسانههای آمریکا از اسراییل و سیاست آمریکا وجود دارد که موقعیت کاملاً متضادی را نشان میدهند. در صورتی که رسانههای اروپایی بدون چون و چرا سیاست ضداسراییلی را به دقت دنبال کردهاند. (62) برای مثال پوشش خبری در آمریکا دربارة «سپر دفاعی» از پوشش خبری در اروپا درست تر و متعادل تر بوده است.
خبرنگاران به ندرت به اشتباهها اعتراف میکنند و به دلیل خطاها و قضاوتهای نادرست خود پوزش نمیخواهند. آنها به ندرت مورد بازخواست قرار گرفته و به سبب تحریک دیگران به خشونت و تنفر، تنبیه میشوند ولی در این قسمت فهرستی از پذیرش اشتباهها و عذرخواهی ها را مشاهده میکنید که بسیار شگفتانگیز است. در سال 1985 یکی از دادگاههای نیویورک به مجلة تایم دستور داد تا یک گزارش جعلی را مبنی بر نقش شاورن در قتل عام فلسطینیها در سال 1982 توسط سربازان لبنانی مسیحی در بیروت منتشر کند(63) و بعد از اینکه رسانههای غربی تهدیدهای سازمان آزادیبخش فلسطینی علیه خبرنگارهای خارجی را در بیروت(64) منتشر کردند، توماس فریدمن به اشتباه رسانههای غربی و جانبداری آنها از سازمان آزادیبخش فلسطین اعتراف کرد.(65) سردبیر نیو استیتمنت4 پس از دریافت تعداد بیشماری از ایمیلهای شدیداللحن به سبب انتشار مقالهای ضدیهودی در 14ژانویه2002 معذرتخواهی کرد. در سال
____________________
1- Stephanie Gutmann
2- Michael Goldfarb
3- Marda Dunsky
4- New Statement
2004 چند خبرنگار بی باک رادیو فرانسه، علیه آرای ضداسراییلی الین منارگز1 تهیةکننده مرکز خبر اعتراض کردند.(66) در می 2005 یک دادگاه فرانسوی یکی از معروف ترین روزنامههای فرانسوی در دنیا- لوموند- را به علت «تهمت نژادپرستی» به اسراییل و مردم یهود، مجرم اعلام کرد.(67) این فهرست نشان دهندة یک مشکل بزرگ نظاممند رسانهای درباره جنگ اعراب- اسراییل در رسانههای غرب و جهان است.
رسانهها مشاهدهکنندههای بیطرفی نبوده بلکه مخالفان فعال ضداسراییلی در جنگ اسراییل- فلسطیناند.(68) گالوی2 نظریه «نقش رسانههای دشمن» را در این باره مطرح میکند و آن هنگامی است که 2 گروه درگیر جنگ و طرفدارانشان یک گزارش را به 2 گونة متضاد تفسیر میکنند، زیرا معتقدند رسانهها اغلب از نظرهای مخالفان استفاده میکنند، اما این توضیح موضوع اصلی را نادیده میگیرد. مسئله این نیست که 2 طرف اخبار را چطور تفسیر میکنند بلکه نحوه ارائه اخبار به سیاستمداران و مردم و استنباط آنها مهم است. روش دیگر، «خبرنگاری وابسته» است که در آن خبرنگاران از جناحی طرفداری کرده و به نمایندگی از جانب «قربانیان» دست به مبارزه میزنند و این همان کاری است که در پوشش خبری جنگ اسراییل - فلسطین انجام میدهند.(69) رسانهها، فلسطین را قربانی و اسراییل را متجاوز میدانند.(70)
این نوع نگرش عامل اصلی انحرافها و اشتباههای گزارشها در سراسر دنیاست. سایر عوامل عبارتند از: سیاست اطلاعاتی غیرفعال اسراییل، یهودستیزی، ماهیت گزارشهای تلویزیونی در بهره گیری از به تصویر کشیدن کودکان در مقابل تانکها، تروریسم فلسطینی علیه خبرنگاران خارجی و سرانجام استخدام خبرنگاران محلی فلسطینی که تعهد آنان نسبت به مردم بیش از تعهد شغلی شان است.(71) گزارشهای رسانهای درباره جنگ کنونی اسراییل- فلسطین وجهه و شهرت اسراییل را به ویژه در اروپا به شدت خراب کرده است. بررسی مواردی مانند مرگ الدوره و جنگ جنین ثابت میکند که بعضی از منابع رسانهای بیاعتباری گزارشهای نادرست فلسطینیها را میپذیرند. مشکل این است که گزارشهای داغ بر سیاستمداران و افکار عمومی تأثیرگذارند ولی از آنجا که گزارشهای دقیق و بررسی شده هفتهها یا شاید سالها بعد منتشر میشوند چندان مورد توجه قرار نخواهند گرفت.
___________________
1- Alain Menargues
2- Galloway
2) افکار عمومی:
طبق نظرسنجیهای به عمل آمده در سالهای اخیر به ویژه در اروپا، میتوان نتیجه گرفت که برداشتهای منفی درباره سیاستها و رفتار اسراییل وجود دارد و حمایت کمی از آن میشود. آمار افشا شدة اتحادیه اروپا در نوامبر 2003 نشان میدهد که 15 کشور، اسراییل را «بزرگترین تهدید برای صلح جهانی» میدانند. در این آمار اسراییل حتی از کشورهایی چون ایران، کره شمالی، عراق، لیبی و سوریه هم تهدیدکنندهتر به حساب آمده است.(72) هلندیها، اتریشیها، لوگزامبورگیها، آلمانیها و دانمارکیها از منتقدان سرسخت اسراییل بوده ولی فرانسویها و ایتالیاییها حداقل انتقادها را داشتند. این آمار از نظر ساختار، واژگان و تجزیه و تحلیل ضعیف و سطحی بود و مورد انتقاد رهبران سیاسی و متخصصان امور قرار گرفت.(73) اما مسئله حائز اهمیت، توجّهی است که به نتایج گزارشها در اروپا و جهان نشان داده شده که منجر به منفی کردن چهرة اسراییل میشود.
نظرسنجیهایی که در چند کشور اروپایی در سالهای 2002 تا 2004 به عمل آمده نشان دهنده وجهه خراب شده اسراییل است. جدول شماره یک نشان میدهد که در سال 2002، 4 کشور از 10 کشور اروپایی (دانمارک، آلمان، ایتالیا و بریتانیا) نظرمثبتی نسبت به اسراییل داشتهاند در صورتی که در سال 2004 فقط ایتالیا چنین وضعیتی را حفظ کرد. علاوه بر آن در همین سال میزان عدم تمایل آن 10 کشور به اسراییل افزایش یافت. در کشورهایی نظیر بلژیک، دانمارک، سوئیس و هلند میزان این افزایش اساسی بود. البته نتایج کار در آمریکا بسیار متفاوت بود و آمار موافق اسراییل بسیار زیاد است.
جدول شماره یک: فرم نظرخواهی مربوط به میزان گرایش به سمت اسراییل
آیا شما نسبت به اسراییل نظری کاملاً مساعد، تقریباً مساعد، مساعد، بیطرف، مخالف یا کاملاً مخالف دارید؟
نظرات |
موافق (مساعد) به درصد |
نامساعد به درصد |
|||||
سال
کشور |
2002 |
2004 |
جریان |
2002 |
2004 |
جریان |
|
اتریش |
21 |
23 |
+ |
29 |
32 |
+ |
|
بلژیک |
26 |
18 |
- |
30 |
38 |
+ |
|
دانمارک |
31 |
23 |
- |
27 |
35 |
+ |
|
فرانسه |
23 |
22 |
- |
28 |
30 |
+ |
|
آلمان |
29 |
21 |
- |
24 |
27 |
+ |
|
ایتالیا |
41 |
40 |
- |
19 |
20 |
+ |
|
اسپانیا |
14 |
13 |
- |
34 |
40 |
+ |
|
سوئیس |
24 |
17 |
- |
34 |
46 |
+ |
|
هلند |
34 |
25 |
- |
35 |
43 |
+ |
|
بریتانیا |
29 |
24 |
- |
21 |
26 |
+ |
|
آمریکا |
58 |
59 |
+ |
35 |
35 |
0 |
|
منابع: اطلاعات اروپایی از گزارشی توسط انجمن ضدافترا در سال 2004 بدست آمدهاند.
جدول شماره 2 نشان میدهد که در سالهای 2001 تا 2004، 9 کشور اروپایی از 10 کشور با فلسطین همراه بوده و اکثر کسانی که در سال 2001 بی طرف بودند در سال 2004 به فهرست طرفداران فلسطین پیوستند.
جدول شماره 2: فرم نظرخواهی مربوط به اعلام همراهی با اسراییل یا فلسطین
در مسائل جاری بین اسراییل و فلسطین، از کدام یک طرفداری میکنید؟
وضعیت |
طرفدار اسراییل (به درصد) |
طرفدار فلسطین (به درصد) |
هیچ یک (به درصد) |
||||||
کشور |
2001 |
2002 |
2004 |
2001 |
2002 |
2004 |
2001 |
2002 |
2004 |
اتریش |
- |
13 |
17 |
- |
38 |
26 |
- |
34 |
43 |
بلژیک |
10 |
14 |
12 |
12 |
29 |
30 |
68 |
36 |
41 |
دانمارک |
- |
16 |
13 |
- |
33 |
27 |
- |
24 |
34 |
فرانسه |
7 |
10 |
18 |
17 |
29 |
17 |
66 |
37 |
53 |
آلمان |
15 |
17 |
17 |
15 |
25 |
21 |
65 |
36 |
43 |
ایتالیا |
8 |
10 |
16 |
11 |
31 |
24 |
58 |
33 |
43 |
اسپانیا |
3 |
11 |
7 |
12 |
35 |
24 |
77 |
37 |
46 |
سوئیس |
- |
16 |
11 |
- |
38 |
31 |
- |
33 |
41 |
هلند |
25 |
28 |
28 |
21 |
27 |
27 |
33 |
23 |
27 |
بریتانیا |
12 |
13 |
18 |
14 |
30 |
24 |
59 |
27 |
33 |
آمریکا |
50 |
49 |
55 |
13 |
14 |
18 |
37 |
37 |
27 |
در بلژیک، اسپانیا و بریتانیا تمایل به حمایت از فلسطین رشد زیادی داشته است و آمریکاییها با اسراییلیها همراهی بیشتری داشتهاند.
جدول شماره 3 نشان میدهد که بین سالهای 2002 و2004 تعداد افراد معتقد به «تمایل اسراییل برای رسیدن به صلح با فلسطین» کاهش یافته است. میزان این کاهش در دانمارک، فرانسه و هلند بسیار زیاد بود اما در اتریش و ایتالیا تغییری نداشته است. بین سالهای 2002 و 2004 میزان پاسخ دهندهها به فرم نظرخواهی در 6 کشور از 10 کشور بررسی شده، نشان میدهد که آنها معتقدند فلسطین بیش از اسراییل خواستار صلح است و فقط آمریکاییها معتقد بودند که اسراییل بیشتر از فلسطین خواهان صلح است و درسال 2002 میزان تمایل به صلح 75% برای فلسطین و 64% برای اسراییل بود و در سال 2004، 70% آمریکاییها اسراییل را خواستار صلح دانسته و 46% فلسطین را خواستار صلح معرفی کردند.
چنین جریانی در زمانهای دیگر در بعضی از کشورها مشاهده شده است. کشورهای اسکاندیناوی به طور سنتی حامی یهود و اسراییل بودهاند اما در سالهای اخیر وجهة اسراییل لکه دار شده است. آمار منتشر شده توسط روزنامه معتبر برلینگس تیدند1 نشان میدهد که در سال 1982، 28% جمعیت دانمارک طرفدار اسراییل بوده و فقط 14% حامی اعراب بودند که در سال 2002 نتایج برعکس شد: یعنی 21% طرفدار اعراب و فقط 9% طرفدار اسراییل بودند. (74) مورد مشابه دیگر، تحقیق سال 2002 روزنامة نروژی افتن پستن2 است که در آن 44% طرفدار فلسطین و فقط 9% طرفدار اسراییل بودند.
مجلة نووا3 در هلند در نوامبر 2001 متوجه شد که 30٪ جمعیت این کشور موافق اسراییل و 21% مخالف بودند. در سال 1999 قبل از جنگ اخیر اسراییل- فلسطین این نسبت 45% به 12% به نفع اسراییل بود. طبق بررسی روزنامه ایتالیایی ایل کوریره دلاسرا4 در ژانویه سال 2004، 75% پاسخ دهندهها با سیاست شارون در برابر فلسطینیها مخالف و 36% موافق این نظریه بودند که: دولت اسراییل در پی نسل کشی همهجانبه و دائم بوده و با فلسطینیها همان برخوردی را میکند که نازیها با یهود کردند.(75) درصد مشابه دیگری، از بمبگذاریهای انتحاری علیه سیاستهای امپریالیستی و تجاوزکارانه شارون انتقاد میکنند و در حالی که 92% برای اسراییل حق حیات قائلند 28% آن را مشروط به تشکیل یک حکومت فلسطینی میدانند.
نوشتههای روشنفکران دربارة پوشش خبری رسانهها و افکار عمومی، نتایج پیچیده ای در پی داشته است اما بررسی آرای اروپاییها درباره اسراییل، جنگ اسراییل و محتوای پوشش خبری شواهدی را درباره پیوند ممکن بین پوشش خبری و افکار عمومی ارائه میدهد.
_____________________
1- Berlingske Tidende
2- Aftenposten
3- NOVA
4- Il Corriere della Sera
جدول شماره 3: میزان تمایل رسیدن به صلح
میزان موافقت یا مخالفت خود را درباره این موضوع که اسراییل یا فلسطین خواستار صلحاند، اعلام کنید.
نظرات |
موافق تمایل اسراییل به صلح |
موافق تمایل فلسطین به صلح |
||||
کشور |
2002 |
2004 |
جریان |
2002 |
2004 |
جریان |
اتریش |
31 |
31 |
0 |
36 |
28 |
- |
بلژیک |
39 |
34 |
- |
46 |
46 |
0 |
دانمارک |
39 |
27 |
- |
42 |
38 |
- |
فرانسه |
47 |
39 |
- |
47 |
48 |
+ |
آلمان |
36 |
29 |
- |
33 |
27 |
- |
ایتالیا |
40 |
40 |
0 |
43 |
38 |
- |
اسپانیا |
33 |
28 |
- |
42 |
41 |
- |
سوئیس |
32 |
28 |
- |
37 |
38 |
+ |
هلند |
45 |
33 |
- |
32 |
29 |
- |
بریتانیا |
54 |
49 |
- |
49 |
47 |
- |
آمریکا |
75 |
70 |
- |
64 |
46 |
- |
منابع: اطلاعات آمریکا از گزارش مارس 2005 توسط انجمن صدافترا گرفته شده است.
جدول شماره 4 نشان میدهد که در کشورهای اروپایی آنها که گزینة «خیلی زیاد» یا «زیاد» را انتخاب کردهاند نسبت به آنها که گزینه «کم» یا «هیچ» را انتخاب کرده بودند، احساس همدلی بیشتری با فلسطینیها داشتهاند. در 5 کشور بلژیک، فرانسه، اسپانیا، سوئیس و بریتانیا اختلاف بین 2 گروه بسیار قابل ملاحظه و با نسبت بیش از 2 به یک است.
جدول شماره 4: درخواست پوشش خبری و همدلی با فلسطینیها
در جنگ کنونی اسراییل- فلسطین، شما با کدامیک بیشتر همدردی میکنید؟
کشور |
همدردی با فلسطینیها |
طرفدار پوشش خیلی زیاد یا زیاد |
طرفدار پوشش کم یا هیچ |
اتریش |
26 |
30 |
21 |
بلژیک |
30 |
41 |
19 |
دانمارک |
27 |
34 |
19 |
فرانسه |
17 |
25 |
10 |
آلمان |
21 |
27 |
16 |
ایتالیا |
13 |
16 |
9 |
اسپانیا |
24 |
30 |
16 |
سوئیس |
31 |
41 |
19 |
هلند |
27 |
30 |
19 |
بریتانیا |
24 |
34 |
16 |
منابع: برای دستیابی بیشتر به اطلاعات اروپا در سال 2004 جدول شماره یک را ملاحظه کنید.
د) دیپلماسی عمومی اسراییل
1) شکستها
نحوه برخورد اسراییل در حوزه دیپلماسی عمومی بسیار پیچیده بوده است. شیمون پرز که مدتها نخستوزیر، وزیرامورخارجه و وزیر دفاع اسراییل بوده [و هم اکنون رئیسجمهور است]، معتقد است که اگر یک کشور دارای سیاستهای خوبی باشد نیازی به روابط عمومی ندارد و اگر دارای سیاست خوبی نباشد، بهترین نوع روابط عمومی در دنیا نیز مؤثر نخواهد بود.(76) اسراییل سالهای زیادی معتقد بود که استفاده از دیپلماسی عمومی بیهوده است زیرا چنین استنباط میکرد که همه دنیا با آن مخالفند. در هر صورت این نظرها- هم در مرحله سیاست گزینی و هم در مرحله عمومی- به انحراف کشیده شده و به وجهة اسراییل در جهان لطمه اساسی زده است، حتی یک سیاست «خوب» مثل صلح طلبی نیاز به دیپلماسی عمومی دارد تا بتواند خوب بودن و مفید بودن را به دیگران ثابت کند. علاوه بر آن دیپلماسی عمومی نه تنها باید به سیاستهای خودی بپردازد بلکه باید با سیاستهای دیگران نیز هماهنگی داشته باشد.
اسراییل حتی تا چند وقت پیش، از واژه عبری «هسبارا»1 به معنی سخنگویی و توضیح دادن، به جای اصطلاح «دیپلماسی عمومی» استفاده میکرد و «دیپلماسی عمومی» را برنامه ای دفاعی همراه با پوزشطلبی میدانست.(77) وزارت امور خارجه سرانجام اصطلاح «دیپلماسی عمومی» را پذیرفت اما رهبران اسراییلی، از جمله، آنها که میبایست به دیپلماسی عمومی علاقه مند باشند، به ندرت آن را به عنوان موضوعی نظام مند در نظر گرفتهاند. دولت گاهی به ارزش دیپلماسی عمومی پی برده و برای برقراری نظامی واحد و هماهنگ بین مسئولان و سازمانها تلاش کرده است اما چنین تصمیم هایی هرگز استمرار نداشتهاند. برای مثال در آغاز جنگ اسراییل- فلسطین در دسامبر 2001، رئیس شورای امنیت ملی، «هسبارا» را یکی از 5 عامل مؤثر در جنگ با تروریسم فلسطینی به حساب آورد (همراه با تلاش در زمینههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و برنامههای قانونی). با اینکه بسیاری از منابع و طرفداران در دنیا به اسراییل گفتهاند که هیچ برنامه دیپلماسی عمومی واقعی ندارد و در برابر تلاشهای «دیپلماسی عمومی» اعراب اقدام خاصی نکرده است، باز هم اسراییل نتوانسته دیپلماسی عمومی را به عنوان یک عامل اساسی راهبردی به کار گیرد.
جدعون مئیر2- معاون رسانه ای و امور ملی در وزارت امور خارجه اسراییل- دلیل مشکلات دیپلماسی عمومی را، هم مسائل داخلی و هم مسائل خارجی میداند.(78) دلایل داخلی عبارتند از: باز بودن جامعة اسراییل برای پذیرش عقاید مختلف که دقیقاً عکس جامعه بسته فلسطین است که در آن هر نوع عقیده ای پذیرفته نمیشود، ناتوانی مسئولان در پی بردن به اهمیت دیپلماسی عمومی در امور امنیتی اسراییل و نبود منابع. دلایل خارجی عبارتند از: پوشش خبری جناح مخالف، یهودستیزی، مخالفت با جهانی شدن و قدرت گستردة اعراب، مسلمانان و کشورهای جهان سوم در سازمانهای بینالمللی. مئیر همچنین معتقد است که چهـرة اسـراییل در کشـورهای خارجی بیشتر «حادثه ساز» بوده تا «بحث انگیز» به عبارت دیگر جریانهای صلحطلب سبب ایجاد چهرهای مثبت و جریانهای خشونت طلب چهرهای منفی را به وجود میآورند، اگرچه شواهد WSI چنین مورد خاصی را تأیید نمیکنند. ران کیتری3 سخنگوی ارتش اسـرایـیل
علت شکست دیپلماسی عمومی را پوشش خبری نادرست و عدم تمایل اسراییل به پخش تصاویری از قربانیان حملات تروریستی میداند، اگرچه فلسطینیان این کار را انجام میدهند.(79)
________________
1- Hasbara
2- Gideon Meir
3- Ran Kitrey
بعضی از افراد علت شکست اسراییل در دیپلماسی عمومی را مسائل داخلی میدانند. زوی مازل- دیپلمات عالی رتبه- دیپلماسی عمومی اسراییل را «عکسالعملها و پوزشطلبیهای بعد از موعد» میداند و البته معتقد است که همیشه اینطور نبوده است.(80) او سیاستهای اسراییل در این موارد را این گونه مورد انتقاد قرار میدهد: بلافاصله بعد از اسلو، دپارتمان اطلاعات وزارت امور خارجه متوقف شد و از آنجا که اسراییل در مسیر صلح قرار داشت، نیازی به ادامه توضیح در مورد سیاستهایمان وجود نداشت، اما متأسفانه جناح مخالف ایدة دیگری داشت و تبلیغات خود را 2 برابر کرد. به نظر او این تلاش منجر به پذیرش گزارشهای فلسطینیها توسط جهان و اتحاد جناحهای افراطی و میانه رو در اروپا علیه اسراییل شده است. دن دایکر1 نیز شکست دیپلماسی عمومی را به سیاستهای دولت وحدت ملی اخیر اسراییل نسبت میدهد. به اعتقاد او وزیر امور خارجه- پرز- دیپلماسی عمومی را متوقف کرد زیرا آن را پذیرش شکست در جریان صلح اسلو میدانست.(81) در اولین سال جنگ اسراییل- فلسطین، پرز، عرفات را دوست قابل اعتمادی میدانست و او و تشکیلات خودگردان فلسطین را مسئول مبارزات تروریستی نمیدانست.
منتقدان زیادی توجه خود را بر بحثها و مذاکرات اسراییل متمرکز کردهاند. برای مثال استفنز2 اذعان کرده است که مذاکره کنندههای اسراییل اغلب سررشتة کار را از دست میدهند، بحث هایشان را پیچیده، موضوعها را با هم ادغام و از پیامهای اشتباه به ضرر خود استفاده میکنند و قادر به مقابله با مذاکرهکنندههای فلسطینی از قبیل حنان عشراوی3 و نبیل شعث4 نیستند.(82) فلسطینیها پیامهای خود را بسیار واضح و آشکار پخش میکنند- پایان دادن به اشغال و موافقت با تشکیل یک دولت فلسطینی در سراسر کرانه غربی و غزه- ولی پیامهای اسراییلیها پیچیده و متناقضاند.
اگرچه اسراییل با جدیت به بحث درباره مرزهای نهایی، تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی، موقعیت بیتالمقدس و اعمال فشار میپردازد اما فقط قادر به تولید پیامهایی گیج کننده، ناهماهنگ و ناپایدار است. این کشور همیشه توسط دولتهای ائتلافی اداره شده که در آن وزرای کابینه، رهبران مستقل جناحها بوده و
___________________
1- Dan Diker
2- Stephens
3- Hanan Ashrawi
4- Nabil shaat
اغلب درباره جنگ اسراییل - فلسطین از زوایای متفاوت و گاهی متناقض صحبت میکنند. در دورههایی که اسراییل توسط دولت وحدت ملی اداره میشود، این موضوع مشکلآفرینتر شده، همان طور که در بیشتر دوره های جنگ اسراییل - فلسطین نیز چنین بوده است.
اگرچه دولتهای وحدت ملی به اتحاد گروههای داخلی برای جنگ کمک کردهاند ولی این امر به قیمت ارائة پیامهای ضد و نقیض توسط گروههای مخالف تمام می شود. فرانک لونتز1- متخصص روابط عمومی- معتقد است سیاستمداران اسراییل از رسانهها فقط برای حمله به دشمنانشان استفاده میکنند لذا وقتی که این بیانیههای انتقادی به خارج گزارش میشوند به شهرت و اعتبار اسراییل آسیب میرسانند.(83)
در سالهای 2001 و 2002 وقتی که حسابرس کل2 سیستم هسبارا، فعالیتهای دفتر نخستوزیر، وزرای امور خارجه و دفاع و IDF، وزارت امنیت عمومی و پلیس و سازمانهای اطلاعاتی را مورد بررسی قرار داد.(84) نتایج کار بسیار انتقادآمیز بود. بررسی کنندگان به این نتیجه رسیدند که اگرچه دولت، هسبارا را به عنوان ابزاری مهم در سیاست خارجی به ویژه در جنگ اسراییل - فلسطین به حساب میآورد ولی این سیستم نتوانست در برابر تبلیغات اعراب و فلسطینیها کاری از پیش ببرد. در گزارشی که از نتایج بررسی تهیه شد، علت شکست را فقدان رهبر و هماهنگ کنندة فعالیتهای ملی هسبارا، عدم هماهنگی بین وزرا و سازمانهای مربوط به هسبارا، فقدان برنامهها و راهبردهای هسبارا و نبود منابع و مراجع کافی ذکر کردهاند. گزارش این بررسی، «تبلیغات اعراب» را «تهدید راهبردی» دانسته و گسترش «دیپلماسی عمومی» را پیشنهاد میکند که حاوی مفهوم، ساختار و مراجع مناسب و از همه مهمتر، انتخاب رهبری واحد برای اجرای برنامه است. علاوه بر آن، این گزارش ایجاد یک مکانیسم دیپلماسی عمومی برای مقابله با دنیای عرب را توصیه میکند. علی رغم انتقادهای شدید، این دولت در طی 4 سال گذشته اقدامهای بسیار ناچیزی را برای تکمیل اصول این گزارش ، صورت داده است.
مانع بزرگ اسراییل برای به کارگیری یک دیپلماسی عمومی کارآمد، انتقاد شدید برخی از اسراییلیها به سیاستهای آن و حمایت جدی آنها از فلسطینیها در داخل و خارج است. از جملة این منتقدها عبارتنداز:
_________________
1- Frank Luntz
2- State Comptroller
رادیکالها، سازمانهای حقوق بشر و هرجومرجطلبهایی نظیر گوش شالوم1، زنان سیاه پوش، حاخامهای طرفدار حقوق بشر، بتسلیم2 ، شعبههای محلی پزشکان بدون مرز و عفو بین گروههای مختلفی از سربازان اسراییلی، ارتش اسراییل را به «جرایم جنگی» متهم کرده و از همکاران خود خواستهاند که از خدمت در نظام خودداری کنند. روزنامه اسراییلی هاآرتص 2 خبرنگار تمام وقت- جدعون لوی3 و امیراهاس4- را استخدام کرده است تا گزارش هایی از جنگ اسراییل- فلسطین از نقطه نظر فلسطینیها را تهیه کنند. به نظر میرسد این تنها مورد در تاریخ مدرن یک روزنامة معتبر است که خبرنگارانی برای جمع آوری ادعاها و آرای دشمن در زمان جنگ برای انتشار استخدام میکند. نسخة انگلیسی روزنامة هاآرتص مرجع اصلی گزارشگران خارجی است.
اسراییلیهای مقیم خارج نیز به اسراییل حمله و از فلسطینیها دفاع میکنند. عدة کمی از جمله دانیل مکوور5، که در حال حاضر ساکن لندن است، سعی دارند افسران عالی رتبة اسراییلی (که به خارج سفر میکنند) را به علت «جرایم جنگی» تحت پیگرد قرار دهند.(85) در سال 2004 درور فیلر6 که هم اکنون ساکن استکهلم است یک اثر هنری تهیه کرد که تروریسم فلسطینی را ستایش میکرد و موزه آثار ملی سوئد آن را به نمایش گذاشت.(86)
دانشگاهیان سابق اسراییل که هم اکنون در بریتانیا اقامت دارند نیز در تصمیم انجمن اساتید دانشگاههای انگلیس (AUT) برای تحریم 2 دانشگاه اسراییلی مؤثر بودهاند. این انجمن نقض آزادیهای دانشگاهی را علت تحریم اعلام (87) و فقط وقتی که با احکام دادخواهی تهدید شد، تصمیم خود را لغو کرد و متوجه شد که ایلان پاپه7 با ارائه اطلاعات غلط درباره وضعیت علمی خود در دانشگاه حیفا انجمن را دچار اشتباه کرده است.
_________________
1-Gush Shalom
2-Betzlem
3-Gideon Levi
4-Amira-Hass
5-Daniel machover
6- Dror Feiler
7- Ilan Pappe
2) راهکارها
با تخریب وجهة اسراییل در دنیا و تهدیدهای راهبردی که موجودیت آن را به خطر میاندازند، اسراییل باید شیوة «دیپلماسی عمومی» خود را به کلی تغییر دهد. اصلاح سیستم دیپلماسی عمومی نیازمند تلاشهای عظیم هماهنگ کننده ای است که ممکن است سالها به طول انجامد و اولین گامها باید از سوی دفتر نخست وزیر و وزارت امور خارجه برداشته شوند.
1-2) کارکرد دولت
اولین مرحله کار باید از سوی دولت به ویژه نخست وزیر شروع شود تا به ارزش بیتوجهی به قدرت نرم و دیپلماسی عمومی پی ببرد. برنامه ریزیهای راهبردی باید آثار هر اقدام سیاسی یا نظامی بر وجهه ملی را ارزیابی کنند و اگر این اقدامها از اهمیت زیادی برخوردارند باید آنها را مورد بازنگری قرار داد و اصلاح کرد. جهان غرب از اسراییل انتظار دارد خود را به بالاترین درجة استانداردهای رفتاری برساند ولی از فلسطینیها و اعراب چنین توقعی را ندارد. اسراییل باید استاندارد دوگانه را به نمایش گذاشته و همچنین آن را در اجرای سیاست خود در نظر بگیرد. یک راهبرد عالی باید در برگیرندة همة اجزای دیپلماسی عمومی اعم از «قدرت نرم» و «قدرت سخت» برای تکمیل فعالیتها باشد.
تمام پیشنهادهایی که در گزارش حسابرس کل در سال 2002 وجود داشت باید اجرا شوند. مناسبترین نهاد برای ایجاد هماهنگی و اجرای دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه است اما به این علت که وزرای امور خارجه در گذشته موفق به پیگیری دیپلماسی عمومی نشدند، به ظاهر نخستوزیرها باید مراحل اولیه برنامه را اجرا کنند. احتمال دارد که تغییرات سازمانی در سفارتخانهها و کنسولگریهای اسراییل به وجود آید و تمام سفارتخانهها به طور اساسی فعالیتهای دیپلماسی عمومی خود را افزایش دهند و شخص دیگری نیز باید برای هماهنگ کردن فعالیتها و سرپرستی مسئولان در قسمتهای مختلف دیپلماسی عمومی نظیر ارتباط با رسانهها در امور عمومی، فرهنگی، دانشگاهی، تروریسم و غیره منصوب شود.
2-2) آموزش حرفهای
دیپلماسی تنها موقعی مؤثر خواهد بود که توسط متخصصان واجد شرایط اجرا و هماهنگ شود. تمام اعضای بخشهای خدمات خارجی اسراییل، نمایندگان اسراییل در خارج و کارکنان وزارت امور خارجه و امور دفاعی، باید در زمینه «دیپلماسی عمومی» تحت آموزش دقیق قرار گیرند. آنها باید یاد بگیرند که چطور با رسانهها ارتباط مفید برقرار کنند، مخاطبان رادیو و تلویزیون را مورد خطاب قرار دهند، مخاطبان را بیابند و در برابر گروههای مخالف یا بی طرف صحبت کنند. دیپلماسی عمومی نوین، به گسترش منابع انسانی نیاز دارد. دانشگاههای اسراییل باید برنامههای علمی درازمدت در زمینة دیپلماسی عمومی علمی و برنامههای فشرده کوتاه مدتی را برای کارکنانی که در شغلهای وابسته به روابط خارجی در وزارتخانهها و سازمانها فعالیت دارند، تهیه کنند.
3-2) متمرکز شدن بر جهان عرب و اروپا
اسراییل ابتدا باید جهان عرب و اروپا را در جایی که وجهة اسراییل بسیار ضعیف است مورد توجه قرار دهد. اسراییل در خاورمیانه واقع شده است و باید بدبینیهای رایج دربارة تاریخ، جامعه و دموکراسی خود را اصلاح و عدم تمایل خود به همزیستی مسالمت آمیز در دنیای عرب را تکذیب کند. از آنجا که شبکههای خبری عربزبان مانند الجزیره و العربیه در گزارشهای خود درباره اسراییل و جنگ اسراییل- فلسطین مغرضانه عمل میکنند باید تلاش کرد توجه آنها به ارائه برداشتهای اسراییل از جنگ و وقایع مختلف و داستانهایی دربارة دیگر زوایای زندگی اسراییلیها سوق داده شود. موضع اروپا، در سیاست خارجی اسراییل، به خاطر اهمیت آن برای اتحادیه اروپا و نیاز فوری به کاهش دیدگاههای منفی و ضدیهود، تعیینکننده است.
تسلّط بر زبان، فرهنگ و هنجارهای عربی در کسب موقعیت برای ورود به شبکههای تلویزیونی عربی بسیار حائز اهمیت است. الجزیره اغلب با اعراب اسراییلی، سیاستمداران و رهبران عرب زبان مصاحبه میکند اما مسئله این است که اعراب اسراییلی که برای مصاحبه انتخاب میشوند وجهة اسراییل را منفی جلوه میدهند و این امر تااندازه ای به افراطی بودن آنها مربوط میشود و علت دیگر این است که آنها از شبکههای عربی استفاده میکنند تا با هم پیمانان عرب زبان خود صحبت کنند. اسراییل باید یهودیهای اسراییلی عرب زبان زیادی را آموزش داده و آماده کند تا بتوانند پاسخهای اسراییل به مسائل روز را به نحو احسن ارائه کنند و آنها را در جایگاه اجتماعی و سیاسی مناسبی قرار دهند. شبکههای عربی ممکن است تمایل داشته باشند صدای اسراییلیها را پخش کنند تا نشان دهند که گزارشهایشان عادلانه است. اسراییل باید به تأسیس شبکههای ماهواره ای و رادیویی به زبان عربی اقدام کند تا برنامههایی را برای پخش در خاورمیانه و جامعه عرب در سراسر دنیا داشته باشد. برنامه فارسی رادیو اسراییل نمونة بسیار قابل اعتماد و موفقی برای آن شبکه هاست.
منتقدان، به لزوم تغییر جهت و محتوای دیپلماسی عمومی اسراییل اعتقاد دارند. برت استفنز1 میگوید: اعراب آن قدر واقعیات بنیادین تاریخی جنگ را تغییر دادهاند که نیاز به یک «طرح اصلاحی» یعنی تلاش برای یادآوری واقعیات تاریخی احساس میشود. برای مثال علت اشغال سرزمینهای عربی در جنگ شش روزه این بود که اعراب جنگ را آغاز کردند.(88) مکس سینگر2 از همین ایده برای عقب نشینی از غزه در سال 2005 بهره میگیرد. وی معتقد است که سخنگوهای اسراییلی میبایست اولین ادعای فلسطینیها در مورد مالکیت غزه را تکذیب میکردند.(89) ناخمن شای3 خبرنگار و سخنگوی چند سازمان اسراییلی نظیر ارتش اسراییل معتقد است؛ بزرگترین پیروزی فلسطینیها و در نتیجه بزرگترین شکست اسراییل جداکردن جنگ اسراییل- فلسطین از ریشههای تاریخی آن است. بنابراین او معتقد به مبارزات درازمدت برای توضیح جنگ ما با اعراب- و تا اندازهای جهان اسلام- درباره اصطلاحات جغرافیایی، مذهبی و فرهنگی است.(90) مسئله اصلی این است که اسراییل چطور میتواند این راهبرد را علیه رسانههای دشمن و نخبگان خردمند آنها بکار گیرد؟
4-2) دیپلماسی عمومی مجازی
اسراییل یک ابرقدرت در فناوری است ولی از نظر دیپلماسی عمومی مجازی ضعیف است. تعداد پایگاههای اینترنتی وزارتخانهها و سازمانهای رسمی مختلف برای ارائه مطالب محدود است. آنها حتی گاهی پیامهای متفاوت و متناقضی را تهیه میکنند و جز زبان عبری و انگلیسی از زبان دیگری استفاده نمیکنند و به همین دلیل نمیتوانند با پایگاههای اینترنتی وسیع ضداسراییلی به زبان عربی مقابله کنند. اعراب و مسلمانان برای تخریب وجهة اسراییل تمام پایگاههای اینترنتی را از تبلیغات ضدیهود به زبان انگلیسی و سایر زبانها پر کردهاند و اسراییل نتوانسته است با استفاده از اینترنت در مقابل حملههای دشمن مقاومت و جایگاه اینترنتی خوبی کسب کند. در این زمینه باید تلاشهای بیشتری صورت گیرد.
_________________
1-Bret Stephens
2- Max Singer
3- Nachman Shai
5-2) تأمین هزینهها
یک برنامه جدید و عمدة دیپلماسی عمومی به هزینههای اساسی نیاز دارد. بودجة سالانه کنونی که 9میلیون دلار است به هیچ وجه کافی نیست و اسراییل باید منابع مالی دیپلماسی عمومی را تا حد زیادی افزایش دهد. بودجه مناسب برای سالهای اولیه حداقل باید 10 برابر سطح مصرف باشد ولی اگر استفاده درست از آن نشود افزایش هزینه بی نتیجه خواهد بود. بنابراین روش صحیح در اقدامهای کاربردی جدید، تخمین هزینهها و درخواست هزینه برای انجام آنها است.
6-2) بکارگیری برنامههای دیپلماسی عمومی غیردولتی
اقدامهای بخش خصوصی و دولتی نشان دادهاند که یک کشور نباید فقط متکی به برنامههای دیپلماسی عمومی دولتی باشد. سازمانهای غیردولتی زیادی به دیپلماسی عمومی اسراییل کمکهای شایانی کردهاند. کمیته بررسی صحت گزارشهای مربوط به خاورمیانه در آمریکا1 و خبرنگاری صادقانه2 رسانههای آمریکا را بررسی میکنند و به تازگی یک شعبه بریتانیایی را افتتاح کردهاند.(91) مؤسسه بررسی رسانههای خاورمیانه3 و مؤسسه نظارت بر رسانههای فلسطینی4 نیز گزارشهای فلسطینی و عرب را بررسی میکنند.(92) تأثیر این بررسیها مورد بحث قرار گرفته است.(93) مبارزة “CAMERA”با تعصبات ضداسراییلی در پوشش خبری رادیو سراسری ملی (NPR) موفقیتآمیز بوده است.(94) اگر CAMERA مداخله نمیکرد، تخریب نظاممند NPR و سایر رسانهها، وخیمتر میشد. مرکز امور عمومی اورشلیم با اذعان ملی به اهمیت «قدرت رسانهای» {در جهان امروز} و رفتار ناعادلانه و تبعیضآمیز سازمانهای غیردولتی از قبیل دیدبان حقوق بشر با اسراییل، نهادی به نام انجمن نظارت بر سازمانهای غیردولتی را برای مقابله با چنین سوءاستفادههایی در حق اسراییل تأسیس کرد.(95)
_______________
1- CAMERA
2- Honest Reporting
3- MEMRI
4- PMW
7-2) نشانگذاری
متخصصان روابط عمومی آمریکا، خواستار تغییر در دیپلماسی عمومی اسراییلاند که در آن توجه افراد را از جنگ اسراییل- فلسطین به سایر قسمت هایی که مورد توجه نبوده است جلب کنند. آنها تلاش کردهاند، نشان دهـند ایـن روش عمـلی است. این متخصصان از طریق نظام ارزیابی جدید نظرهای مختلف دربـارة اسراییل را ارزیابی کردند و متوجه شدند که آمریکاییها، اسراییل را خشن، جنگطلب، سختگیر و خطرناک میدانند.(96) مسئله این است که آیا امکان دارد توجه افراد را از سیاست و خشونت جنگ اسراییل- فلسطین به سوی زندگی فرهنگی، هنر و صنایع پیشرفته اسراییل سوق داد؟
برخی از اقدامهای آمریکاییها بر این اساس شکل میگیرند که اگر انجام کاری بسیار مشکل باشد میتوان کارهای فرعیتری را انجام داد. مؤسسه «اسراییل در قلبها»1 جلساتی را برای جوانان اسراییلی در آمریکای شمالی، جنوبی و اروپا سازماندهی میکند.(97) آنها دربارة زندگی روزمره در اسراییل صحبت میکنند و بدین طریق به موضوع هایی میپردازند که در تلویزیون نشان داده نمیشوند. علاوه بر آن، این مؤسسه، اسراییلیهای سیاه پوست را از اتیوپی برای سخنرانی در کلیسای سیاه پوستان میآورد و مسابقات بسکتبال بین تیمهای اسراییل و آمریکا برگزار کرد. گروه دیگری به نام «اسراییل 21 سی» واقع در سیلیکون ولی2 بر پیشرفتهای فناوری و علمی اسراییل در جهت حفظ و نجات جان انسانها در جهان تمرکز دارد.(98) این گروه اعتباری را برای تهیة 2 هزار و 500 داستان برای ایجاد چهرهای مثبت از اسراییل و اسراییلیها در 4 سال اخیر دریافت کرده است. «پروژه اسراییل» که در مارس 2002 شکل گرفت از ترکیب ارتباط راهبردی و تغییر وجهه بهره میگیرد و با متخصصان روابط عمومی و مراکز ارشادی برای شناسایی نقاط ضعف همکاری کرده و راهبردهایی را برای بهبود وجهة اسراییل تعیین و کنفرانسهایی را تشکیل داده و اداره میکند، بدین منظور که به طرفداران آموزش دهد از چه زبانی برای معرفی اسراییل استفاده کنند و چه طور دربارة موضوع هایی غیر از جنگ اسراییل- فلسطین مطلب بنویسند.(99) اسراییل از حمایت خوبی در جوامع مسیحی و یهودی در دنیا برخوردار است و باید برای پیشبرد فعالیتهای مربوط به دیپلماسی عمومی از آنها حداکثر استفاده را بکند.
______________
1- IAH
2- Silicon Valley
8-2) افزایش سطح آگاهی داخلی
یک مرکز خصوصی اسراییلی- آمریکایی کمک هایی را به منظور آموزش مردم دربارة چگونگی تخریب یک مرکز خصوصی اسراییل در خارج و نیاز به دیپلماسی تهاجمی ارائه کرده است. در سال 2004 شبکه 2 تلویزیون اسراییل، با همکاری IAH، یک برنامه واقعی پربیننده به نام «سفیر» را تولید کرد و طی آن ، 14شـرکتکننده شامل 7 مرد و 7 زن برای به دست آوردن موقعیت شغلی تحت عنوان افسران غیررسمـی دیپلماسی عمومی اسراییل در IAH واقع در نیویورک به رقابت پرداختند. ابتدا وزیر امور خارجه از این برنامه انتقاد کرد ولی موفقیت برنامه در جهت آموزش اهمیت دیپلماسی عمومی به مردم، سبب جلب توجه بیشتر مسئولان و درخواست آنها برای تأمین منابع شد. تمام این برنامهها و اقدامها مهم و جالباند اما بیشتر در آمریکا اجرا میشوند در صورتی که چالشهای اسراییل بیشتر مربوط به دنیای عرب و اروپا است، لذا نمیتوان از آنها به جای یک برنامه رسمی دیپلماسی عمومی استفاده کرد.
نتیجهگیری
اگرچه گاهی انتقادهای قانونی و منطقی به سیاستها و اقدامهای اسراییل وارد است اما حمله به اعتبار و حق حیات اسراییل، گذشتن از مرز انتقاد قانونی و منطقی است. اسراییل نه «بدترین» کشور دنیا و نه نازی است و از تاکتیکهای مشابه نازیها نیز علیه فلسطین استفاده نمیکند. اسراییل کشوری نژادپرست، ناقض حقوق بشر، مجرم و تهدیدکنندة صلح در خاورمیانه یا جهان نیست ولی مردم این اقدامها را به اسراییل نسبت میدهند. اسراییل بیش از هر کشور دیگری در دنیا به دیپلماسی عمومی قوی و منطبق بر دانش جدید و تجربه عملی دیپلماسی عمومی نوین نیاز دارد.
یهودیها حق استقلال دارند و باید مانند سایر مردم دارای کشور باشند. سلب حق حیات از اسراییل یعنی روا داشتن تبعیض علیه اسراییل و منزوی کردن آن کشور برای برخوردهای خاص. اسراییل باید برای اعاده حق حیات خود همان کاری را انجام دهد که جهان یهود در مقابله با تکذیب هولوکاست کرد. بحثهای مربوط به تکذیب هولوکاست نامشروع انگاشته میشوند و در بعضی از کشورها غیرقانونی بوده و در ردیف جرایم جنایی قرار میگیرند. زیر سؤال بردن حق حیات اسراییل نیز مانند تکذیب هولوکاست، با حق آزادی بیان فرق دارد. اسراییل نباید دربارة حق حیات خود با دیگران مذاکره کند و باید از منکران این امر حقوق شهروندی را سلب کند.
اکثر قطعنامهها و اقدامهای سازمان ملل علیه اسراییل و جنگ اعراب- اسراییل یک جانبه و حتی در بعضی موارد مسخره و بیمعنی بودهاند. به سبب این عملکرد، اسراییل به نقش مهم سازمان ملل در سالهای متمادی توجهی نداشته است ولی دیگر نمیتواند چنین کند. با اینکه سازمان ملل سازمانی خراب، بیاثر و غیرانسانی بوده است، به دلیل فقدان سازمان جایگزین، اکثر مردم دنیا آن را قانونی و دارای هنجارهای بینالمللی میدانند. به همین دلیل است که بحثها و قطعنامههای سازمان ملل و سازمانهای وابسته به آن مهم ارزیابی میشوند. اسراییل باید توجه بیشتری را به مبارزة نظام مند در سازمان ملل برای تعدیل قطعنامهها و اقدامهای آن نشان دهد، اگرچه ممکن است این مبارزه نتیجة رضایت بخشی نداشته باشد. راهحل راهبردی این است که سوء استفادههای سازمان ملل را نشان داده و شهرت و وجهة آن را خراب کند. این راهبرد در 2 دهة اخیر بکار گرفته شد و نتایج محدود ولی مؤثری مانند لغو برابری صهیونیسم باراسیسم (نژادپرستی) را به دنبال داشت.
بسیار عجیب است که هیچ روشنفکری کتاب مشخصی دربارة سازمان ملل و اسراییل ننوشته است. رسانههای غربی انتقادهای وارد بر اسراییل و سیاستهای آن را پذیرفتهاند و از فلسطینیها و اعراب حمایت میکنند. اعتراضهای اسراییل علیه رسانههای خارجی، در اسراییل معتبر است، اما با این وجود اسراییل نمیتواند اصول دموکراتیک خود را به سبب سوء استفادههای نظام مند خبرنگاران تغییر دهد. رهبران اسراییل و مسئولان رسانهها باید بدانند که چطور با گزارشهای رسانههای دشمن برخورد کنند.
اسراییل باید یک گروه متخصص و مسلّط به زبانهای مختلف را برای ارائه پاسخهای منطقی، قانعکننده و فوری به رسانهها تشکیل دهد. چون واکنش سریع خبرنگاران در پخش گزارشها انتقاد آمیز خواهد بود، لذا بهتر است سخنگوها در پی غلطگیری سریع و صحیح باشند. در آمریکا، بریتانیا و قسمتهایی از جهان عرب، دپارتمانی برای بررسی صحت و سقم گزارشها وجود دارد ولی در بعضی از قسمتهای جهان چنین بخشی وجود ندارد. دولت باید امتیاز تحقیقات و عضویت را به محققینی بدهد که در زمینة پوشش خبری اسراییل در دنیا مطالعه میکنند و از یافتههای آنان میتوان در جهت انتقاد از خبرنگارانی که گزارشهای نادرست جمع آوری کردهاند، استفاده کرد.
همانطور که این مطالعه و سایر مطالعات نشان دادهاند، شهرت و وجهة اسراییل در آمریکا بسیار مطلوب است. رئیسجمهورها، کنفرانسها و عموم مردم با جدیّت از اسراییل حمایت میکنند و این حمایت بلندمدت بعد از حملههای تروریستی 11 سپتامبر قوّت پیدا کرد. این امر میتواند به علت جایگاه قوی آمریکا در دنیا باشد اما از زمان جنگ عراق موقعیت آمریکا در جهان ضعیف شد و به همین دلیل گاهی برای جلب حمایت جهان عرب و اروپا، به حقوق اسراییل بی توجهی میکند. به همین دلیل اسراییل باید در جهان عرب و اروپا محبوبیت بدست آورد. نقش آسیا نیز در دیپلماسی عمومی مهم و مؤثر است زیرا احتمال میرود کشورهایی از قبیل چین، هند و ژاپن در آینده نقش مهم تری را در دنیا ایفا کنند.
اسراییل، اصولاً به دیپلماسی عمومی و قدرت نرم بیتوجه بوده و برای مقابله با اعراب و فلسطینیها از خشونت استفاده کرده است ولی بیش از این، نسبت به چنین ابزارهای مهمی در سیاست خارجی بیتوجهی میکند. اسراییل باید یک برنامه دیپلماسی عمومی نوین را به کار گیرد و برای مقابله با تهدیدهای حال و آینده، ترکیبی از «قدرت نرم» و «قدرت سخت» را به کار گیرد. اسراییل نمیتواند متکی به اقدامهای خصوصی محدود و پراکنده باشد بلکه باید طرح دیپلماسی عمومی جدیدی را تدارک ببیند. فقدان یک برنامة دیپلماسی عمومی مناسب، بر آزادی عمل و دیدگاه راهبردی اسراییل اثر گذاشته است. آریل شارون به دلیل ترس از راه حلهای تحمیلی جوامع بینالمللی برای جنگ اسراییل - فلسطین که در آن به امنیت و حکومت اسراییل لطمه وارد خواهد کرد، تصمیم به عقبنشینی از نوارغزه و قسمتهایی از کرانهباختری گرفت.
هرگونه بیتوجهی دیگر نسبت به دیپلماسی عمومی نه تنها موقعیت راهبردی اسراییل را محدود میکند بلکه ادامه حیات آن را در دنیایی که معتقد به نابودی منافع یا حتی موجودیت اسراییل است به مخاطره میاندازد. آنها معتقدند برای پایان دادن به درگیریهای بین جهان غرب و اصولگرایی اسلامی، نابودی اسراییل چندان اهمیتی ندارد.
پینوشتها
1- See article by Gerald Steinberg in this volume.
2- Ghassan Khatib, ‘Avoiding the Spin’, Bitterlemons.org, No. 42, 17
November 2003.
3- Chris Galloway, ‘Hot Bullets, Cool Media: The Middle East High Stakes MediaWar’, Journal
of Communication Management, Vol. 9 (2005), pp. 233–245.
4- Nashat A. Aqtash, ‘Palestinian National Authority’s Public Relations Policies Relating to Israel: Current Attitudes among Palestinian Officials and Media Experts’, Public Relations Review, Vol. 31 (2005), pp. 376–380.
5- Ron Schleifer, ‘Jewish and Contemporary Origins of Israeli Hasbara’, Jewish Political Studies Review, Vol. 15 (2003), p. 123.
6- Barry Rubin, ‘Unwinnable War of Words’, Jerusalem Post, 1 April 2003.
7- Moshe Yegar, The Hasbara Work of the Foreign Ministry, Jerusalem, 1984 (Hebrew); The History of Israel’s External Hasbara System, Jerusalem, 1986 (Hebrew); Meron Medzini, ‘Hasbara: Scapegoat or Innocent Ewe’, Kyvunim, Vol. 5 (2001), pp. 122–132 (Hebrew); Yochanan Manor, ‘Integrating Hasbara into Policy’, Jerusalem Quarterly (1984), pp. 25–39, at p. 33; Dani Naveh, Governmental Hasbara: It Can Be Done Differently, Jerusalem, 1995
(Hebrew); Ron Schleifer, Psychological Warfare in Israel, Ramat-Gan, BESA Center for Strategic Studies, 2002 (Hebrew).
8- For an elaboration of the index, see Eytan Gilboa, Public Diplomacy: Building a Field of Study, Los Angeles: Center on Public Diplomacy, University of Southern California,
forthcoming.
9- Gifford Malone, ‘Managing Public Diplomacy’,Washington
Quarterly, Vol. 8 (1985), p. 199.
10- Eytan Gilboa,‘Mass Communication and Diplomacy’
Communication Theory, Vol. 10 (2000), pp. 290–294; ‘Diplomacy in the Media Age: Three Models of Uses and Effects’, in C. Jo¨ nsson and R. Langhorne (eds.), Diplomacy, Vol. III, London, 2004, pp. 96–119.
11- Rhiannon Vickers, ‘The New Public Diplomacy: Britain and Canada Compared’, British Journal of Politics and International Relations, Vol. 6 (2004), pp. 151–168.
12- Gilboa, Public Diplomacy: Building a Field of Study.
13- Joseph S. Nye, Jr., Soft Power: The Means to Success inWorld Politics, New York, 2004, pp. x, 5–11, 32.
14- Jozef Ba´ tora, ‘Public Diplomacy in Small and Medium-Sized States: Norway and Canada’, Discussion Paper in Diplomacy 97, Hague, Netherlands Institute of International Relations, Clingendael, 2005. See also Jan Melissen (ed.), New Public Diplomacy: Soft Power in International Relations, New York, 2006.
15- Nye, Soft Power: The Means to Success in World Politics.
16- John Arquilla and David Ronfeldt, The Emergence of Noopolitik: Toward an American Information Strategy, Los Angeles, 1999.
17- Ibid., pp. 38, 44.
18- James E. Grunig, ‘Public Relations and International Affairs’,
Journal of International Affairs,
Vol. 47 (1993), pp. 137–162; Christopher Ross, ‘Pillars of Public Diplomacy’, Harvard International Review, Vol. 25 (2003), pp. 22-28.
19- Peter Van Ham, ‘The Rise of the Brand State: The Post Modern Politics of Image and Reputation’, Foreign Affairs, Vol. 80 (2001), pp. 1–9 (Internet edition); Jack Yan, ‘Branding and the International Community’, Journal of Brand Management, Vol. 10 (2003), pp. 447–456 (www.foreignaffairs.org).
20- Daniel W. Drezner and Henry Farrell, ‘Web of Influence’, Foreign Policy (2004), pp. 32–40.
21- Maura Conway, ‘TerroristWebsites: Their Content, Functioning and Effectiveness’, in P. Seib
(ed.), Media and Conflict in the Twenty-first Century, New York, 2005, pp. 185–215.744 ISRAEL AFFAIRS
22- Ali Akbar Dareini, ‘Iranian wants Israel “Wiped off the Map”’, New York Sun, 27 October 2005.
23- Daniel Pipes, ‘Iran’s Final Solution Plan’, New York Sun, 1 November 2005.
24- Amnon Rubinstein, ‘AWorld without Israel’, Jerusalem Post, 16
November 2005.
25- Cited in Winston Pickett, ‘Nasty or Nazi? The Use of Anti-Semitic Topoi by the Left-Liberal
Media’, in P. Igansky and B. Kosmin (eds.), A New Antisemitism? Debating Judeophobia in
the 21st Century, London, 2003, p. 4, available at http://axt.org.uk.
26- Jacqueline Rose, The Question of Zion, Princeton, 2005; John Rose, The Myths of Zionism, London, 2004.
27- Tony Judt, ‘Israel: The Alternative’, The New York Review of Books, 23 October 2003; ‘Goodbye to All of That?’ The Nation, 3 January 2005.
28- Ofira Seliktar, ‘“Tenured Radicals” in Israel: From New Zionism to
Political Activism’, Israel Affairs, Vol. 11 (2005), pp. 717–736; Edward Alexander, ‘Israeli Intellectuals and Israeli
Politics’, World Affairs, No. 159 (1997), pp. 95–100.
29- Edward Alexander, ‘Suicide Bombing 101’, The American Spectator, Vol. 36 (2003), pp. 28–30;Hitler’s Professors, Arafat’s Professors’, Judaism, Vol. 52 (2003), pp. 95–102.
30- See, inter alia, Alan Dershowitz, The Case for Israel, Hoboken, NJ, 2003; Josef Joffe, ‘A
World without Israel’, Foreign Policy, Vol. 146 (2005), pp. 36–42.
31- Robert Fisk, ‘Telling It Like it Isn’t’, Los Angeles Times, 27 December 2005. For a more balanced report on this issue, which also demonstrates the differences between British biased reporters and American reporters, see: Greg Myre, ‘In the Middle East, Even Words Go to War’, 3 August 2003, www.cnn.com; Jonathon Mark, ‘No Lull in War of Words’, New York Jewish Week, 18 March 2005.
32-Thomas Friedman, ‘Arafat’s War’, New York Times, 13 October 2000.
33- Tom Gross, ‘The BBC Discovers “Terrorism”, Briefly’, Jerusalem Post, 12 July 2005.
34- Cited in Pickett, ‘Nasty or Nazi? The Use of Anti-Semitic Topoi’ p. 4.
35- Howard Jacobson, ‘Wordsmiths and Atrocities against Language: The Incendiary Use of the Holocaust and Nazism against Jews’, in P. Igansky and B. Kosmin (eds.), A New
Antisemitism? Debating Judeophobia in the 21st Century, London, 2003, pp. 1–2, available at axt.org.uk.
36- Emanuele Ottolenghi, ‘Antisemitism and the Media in Italy’, in
Antisemitism and Xenophobia Today, London, Institute for Jewish Policy Research, www.axt.org.uk, 16 November 2005. p. 3.
37- Jacobson, ‘Wordsmiths and Atrocities against Language’, pp. 2–3.
38- Department of State, ‘Resolutions Related to Israel Opposed by the United States’, pp. 259–277,
www.state.gov/documents/organization/44507.pdf.
39- Mitchell Bard, ‘The UN and Israel’,
www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/UN/israel_un.html.
40- ‘US Vetoes of UN Resolutions Critical of Israel, 1972–2004’, Jewish Virtual Library,
www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/UN/usvetoes.html.
41- Robert Jennings, ‘The Exclusion of Israel from the UN Regional Group System’, 4 November
1999, www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/UN/Jennings.html. See also Anne Bayefsky, ‘Israel: Second-Class Status at the UN’, National Post, 18 February 2003.
42- See The American Journal of International Law, Vol. 98 (2004), pp. 361–364 and Vol. 99 (2005).
43- Joel S. Tashjian, ‘Contentious Matters and the Advisory Power: The ICJ and Israel’s Wall’,Chicago Journal of International Law, Vol. 6 (2005), pp. 427–437.
44- Yitzhak Benhorin, ‘Israeli Gets Top U.N. Post’, Ynetnews.com, 13 June 2005,
www.ynetnews.com.
45- Daniel Okrent, ‘The Hottest Button: How the Times Covers Israel and Palestine’, New York Times, 24 April 2005.
46- Stephanie Gutmann, The Other War: Israelis, Palestinians and the Struggle for Media Supremacy, San Francisco, 2005, pp. 39–83; Nidra Poller, ‘Myth, Fact and the al-Dura Affair’, Commentary, Vol. 120 (2005), pp. 23–30; James Fallows, ‘Who Shot Mohammed al-Dura?’, The Atlantic Monthly, No. 291 (2003), pp. 49–56; Esther Schapira, Three Bullets and;
a Dead Child: Who Shot Mohammad al-Dura? Documentary, ARD Television, Germany, 2002; Richard Landes, al Durah: What Happened? Documentary, Second Draft, 2005,
www.seconddraft.org/aldurah.php.
PUBLIC DIPLOMACY AND ISRAEL’S FOREIGN POLICY 745
47- See, for example, Human Rights Watch Report, ‘Jenin: IDF Military Operations’,
www.hrw.org.
48- Gutmann, The Other War, pp. 145–178; Sharon Sadeh, ‘How Jenin Battle Became a “Massacre”’, Guardian, 6 May 2002.
49- Hersh Goodman and Jonathan Cummings (eds.), The Battle of Jenin: A Case Study in Israel’s Communication Strategy, Tel Aviv, The Jaffe Centre for Strategic Studies, Memorandum, No.63 (2003).
50- Phil Reeves, ‘Even Journalists Are Wrong Sometimes’, The Independent, 3 August 2002.
51- Cle´ment Weill Raynal, ‘L’Agence France Presse: Le Re´cit Contre Les Faits’, Observatoire du Monde Juif, No. 2, March 2002.
52- De´cryptage, directed by Jacques Tarnero and Philippe Bensoussan, 2002.
53- The Glasgow media group suggested that television coverage in the United States, Britain and Germany is tilted toward Israel primarily because the public is ignorant of Middle East history and the networks do not provide adequate context. Greg Philo and Mike Berry, Bad News from Israel, London, 2004.The problem with this study is that it relies on questionable, anti-Israeli sources, which offer an inaccurate history of the Arab–Israeli conflict. For criticism of
these sources, see Efraim Karsh, Fabricating Israeli History: The New Historians, London,2000.
54- Tom Gross, ‘New Prejudices for Old: The Euro Press and the Intifada’, National Review, 1 November 2001.
55- Trevor Asserson and Elisheva Mironi, The BBC and the Middle East: A Critical Study,March 2002; Trevor Asserson, The BBC and the Middle East: An Analysis, December 2002; Trevor Asserson and Lee Kern, The BBC and the War on Iraq: An Analysis, June 2003, http://bbcwatch.com.
56- Trevor Asserson and Cassie Williams, The BBC and the Middle East: The Documentary Campaign, 2000–2004, July 2004, http://bcwatch.com.
57- Douglas Davis, ‘Hatred in the Air: The BBC, Israel and Antisemitism’, in P. Igansky and B. Kosmin (eds.), A New Antisemitism? Debating Judeophobia in the 21st Century, London, 2003, pp. 130–147, available at http://axt.org.uk.
58- Barbie Zelizer, David Park and David Gudelunas, ‘How Bias Shapes the News: Challenging
The New York Times’ Status as a Newspaper of Record on the Middle East’, Journalism, Vol. 3 (2002), pp. 283–307.
59- Joshua Muravchik, Covering the Intifada: How the Media Reported the Palestinian Uprising, Washington, 2003.
60- Gutmann, The Other War, p. 8.
61- Michael Goldfarb, ‘All Journalism is Local: Reporting on the Middle East’, Harvard International Journal of Press/Politics, Vol. 6 (2001), pp. 110–115; Marda Dunsky, ‘Missing:
The Bias Impact Implicit in the Absent’, Arab Studies Quarterly, Vol. 23 (2001), pp. 1–23.
62- Alain Hertoghe, La Guerre a Outrances: Comment La Pressses Nous a Deisinformes Sure L’Iraq, Paris, 2003.
63- Dov Aharoni, General Sharon’s War Against Time Magazine: His Trial and Vindication, New York, 1985.
64- Ze’ev Chafets, Double Vision: How America’s Press Distorts Our View of the Middle East, New York, 1985.
65- Thomas Friedman, From Beirut to Jerusalem, New York, pp. 72–73.
66- Tom Gross, ‘A Mild Sign of Hope in the Media?’, Jerusalem Post, 20 October 2004.
67- Tom Gross, ‘J’accuse: Antisemitism in Le Monde and Beyond’, Wall Street Journal, 2 June2005.
68- Jim Lederman, Battle Lines: The American Media and the Intifada, New York, 1992; Gutmann, The Other War, pp. 259–271.
69- For a critical analysis of ‘journalism of attachment’, see Eytan Gilboa, ‘Media and International Conflict’, in J. Oetzel and S. Ting-Toomey (eds.), The SAGE Handbook of Conflict Communication, Thousand Oaks, CA, 2006, pp. 595–626.
70- Fiamma Nirenstein, ‘The Journalists and the Palestinians’,
Commentary, Vol. 111, No. 1 (2001), pp. 55–58.
71- Ehud Ya’ari estimates that over 95 percent of television footage of events in the Palestinian territories supplied to networks around the world is produced by Palestinian film crews.
‘Palestinian “Hasbara”’, Jerusalem Report, 7 May 2001. The foreign press in Israel also 746 ISRAEL AFFAIRS
employs Palestinian translators and guides, who also ‘fix’ the news, see Gutmann, The Other War, pp. 207–214.
72- European Commission, Brussels, Eurobarometer 151: Iraq and Peace in the World, 2003.
73- Thomas Fuller, ‘EU Leader Attacks Poll Calling Israel a Threat’, International Herald Tribune, 4 November 2003; Dalia Dassa Kaye, ‘Is Israel Really the Biggest Threat to Peace?’,
International Herald Tribune, 8–9 November 2003.
74- David Lexner, ‘The Media Dimension of Israeli Public Diplomacy in Scandinavia’,MAThesis, Bar Ilan University, Ramat-Gan, pp. 27, 34.
75- Cited and analyzed in Ottolenghi, ‘Antisemitism and the Media in
Italy’,p.3.
76- Uri Savir, who was the Director General of the Israeli Foreign Ministry under Peres, made a similar statement. Jerusalem Post, 2 April 2001. Hersh Goodman, a former military correspondent, expressed the same view in ‘It’s the Policy Stupid’, bitterlemons.org, No. 42, 17 November 2003, pp. 5–6.
77- Greer Fay Cashman, ‘PR Chief: Don’t Use the Word Hasbara’, Jerusalem Post, 22 January 2004.
78- Gideon Meir, ‘What Hasbara is All About’, Jerusalem Post, 24 May 2005.
79- Bret Stephens, ‘What’s Wrong with Israel’s Hasbara?’, Jerusalem Post, 7 June 2002.
80- Zvi Mazel, ‘The Old Diplomacy is Dead’, Jerusalem Post, 26 August 2005.
81- Dan Diker, ‘Why Are Israel’s Public Relations so Poor?’, Jerusalem Letter/Viewpoints, No.
487, October–November 2002, Jerusalem Centre for Public Affairs.
82- Stephens, ‘What’s Wrong with Israel’s Hasbara?’.
83- Hilary Krieger, ‘Expert: Israeli PR Improving, But . . .’, Jerusalem Post, 16 December 2004.
84- Office of the Israeli State Comptroller, ‘State Comptroller Annual Report’, No. 53A, The
Hasbara System, Jerusalem, 7 October 2002, pp. 9–23 (Hebrew).
85- Dan Izenberg and Herb Keinon, ‘Cabinet to Mull Legal Aid for Israelis Accused of War Crimes’, Jerusalem Post, 23 September 2005.
86- Herb Keinon, ‘Israeli Ambassador Wrecks Swedish Pro-Terror Exhibit’, Jerusalem Post, 18 January 2004.
87- Robert Fulford, ‘The Socialism of Fools’, National Post, 22 October 2005.
88- Stephens, ‘What’s Wrong with Israel’s Hasbara?’.
89- Max Singer, ‘How to Talk about Gaza’, Jerusalem Post, 6 September 2005.
90- Nachman Shai, ‘PR Isn’t the Problem’, Jerusalem Post, 31 May 2004.
91- CAMERA, www.camera.org. Honest Reporting,
www.honestreporting.com.
92- Palestinian Media Watch, www.pmw.org.il; Middle East Media Research Institute, www.memri.org.
93- Manfred Gerstenfeld and Ben Green, ‘Watching the Pro-Israeli Media Watchers’, Jewish Political Science Review, Vol. 16 (2004), pp. 1–27 (Internet edition), www.jcpa.org; Mitchell G. Bard, ‘The Media’s Anti-Israel Bias’, frontpagemagazine.com, 18 March 2005.
94- CAMERA, ‘A Record of Bias: National Public Radio’s Coverage of the Arab–Israeli Conflict, September 26–November 26, 2000’, 27 March 2001, www.camera.org.
95- NGO Monitor, www.ngo-monitor.org.
96- Haim Handwerker, ‘It Isn’t Enough to Defend Your Position in the US, Says the Marketers’, Ha’aretz, 22 December 2005; Gary Rosenblatt, ‘Marketing a New Image’, New York Jewish
Week, 21 January 2005.
97- Steve Lipman, ‘A Bounce for Israel PR’, New York Jewish Week, 12 November 2002.
98- Larry Weinberg, ‘Transforming Israel’s Image: Two Paradigms: Changing the Topic from Conflict to Contribution’, Jewish News, 14 July 2005.
99- Nathaniel Popper, ‘PR Group Clashes with Jerusalem on Image of Israel’, Forward, 12 November 2004