اوباما و آینده بحران خاورمیانه

اوباما و آینده بحران خاورمیانه

            

سرانجام پس از ماهها رقابتهای درون حزبی و بین حزبی (جمهوریخواه و دموکرات) باراک اوباما کاندیدای رنگین پوست و جوان حزب دموکرات با فاصله زیاد، بر مک کین غلبه یافت و عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا را به خود اختصاص داد. هر چند که جایگاه برتر سیاسی- اقتصادی ایالات متحده در نظام بین‌الملل موجب اهمیت واقعه انتخاباتی ریاست‌جمهوری این کشور می‌شود اما پیامدهای گسترده- و عمدتاً منفی- اقدامات و سیاستهای دولت جمهوریخواه جورج بوش طی 8 سال ریاست جمهوری از یکسو و شعارهای اوباما بویژه تأکید وی بر «تغییر» از سوی دیگر موجب شده بود تا انتخابات نوامبر 2008 از توجه خاص افکار عمومی جهانی برخوردار شود. اگر در دوره‌های پیشین، برای کاندیداهای ریاست جمهوری تحولات سیاسی اروپا یا شرق آسیا و... محور موضوعات تبلیغاتی در عرصه سیاست خارجی آنان محسوب می‌شد اما این بار عمده این موضوعات- عراق، افغانستان، ایران، فلسطین، سوریه و رژیم‌صهیونیستی- یکجا در خاورمیانه قرار داشتند. به عبارتی می‌توان این ادعا را مطرح کرد که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انتخاباتی برای تعیین سرنوشت نقاط بحرانی موجود در خاورمیانه بوده است. از همین رو موضوعات مورد بحث سیاست خارجی در رقابت‌های میان اوباما و مک‌کین را عراق، افغانستان، ایران و فلسطین تشکیل می‌دادند.


  

اوباما و آینده بحران خاورمیانه

            

سرانجام پس از ماهها رقابتهای درون حزبی و بین حزبی (جمهوریخواه و دموکرات) باراک اوباما کاندیدای رنگین پوست و جوان حزب دموکرات با فاصله زیاد، بر مک کین غلبه یافت و عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا را به خود اختصاص داد. هر چند که جایگاه برتر سیاسی- اقتصادی ایالات متحده در نظام بین‌الملل موجب اهمیت واقعه انتخاباتی ریاست‌جمهوری این کشور می‌شود اما پیامدهای گسترده- و عمدتاً منفی- اقدامات و سیاستهای دولت جمهوریخواه جورج بوش طی 8 سال ریاست جمهوری از یکسو و شعارهای اوباما بویژه تأکید وی بر «تغییر» از سوی دیگر موجب شده بود تا انتخابات نوامبر 2008 از توجه خاص افکار عمومی جهانی برخوردار شود. اگر در دوره‌های پیشین، برای کاندیداهای ریاست جمهوری تحولات سیاسی اروپا یا شرق آسیا و... محور موضوعات تبلیغاتی در عرصه سیاست خارجی آنان محسوب می‌شد اما این بار عمده این موضوعات- عراق، افغانستان، ایران، فلسطین، سوریه و رژیم‌صهیونیستی- یکجا در خاورمیانه قرار داشتند. به عبارتی می‌توان این ادعا را مطرح کرد که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انتخاباتی برای تعیین سرنوشت نقاط بحرانی موجود در خاورمیانه بوده است. از همین رو موضوعات مورد بحث سیاست خارجی در رقابت‌های میان اوباما و مک‌کین را عراق، افغانستان، ایران و فلسطین تشکیل می‌دادند.

اوباما با آرای بالای رنگین پوستان، مسلمانان، یهودیان و بخش بزرگی از جامعه آمریکا انتخاب شد. این امر، به موازات شعار «تغییر»، سبب ایجاد انتظارات بزرگی از اوباما شده است. انتظار از اوباما در خاورمیانه حول این موضوع می‌گردد که وی با اتخاذ سیاستهای نوین و متفاوت از گذشته، رویه خصمانة گذشته ایالات متحده با جهان اسلام را کنار گذارده و بویژه در بحران فلسطین، روند صلح را با فشار بر رژیم‌صهیونیستی و ممانعت از تداوم سیاستهای توسعه طلبانه‌اش، جانی تازه بخشد.

در نوشتار حاضر تلاش می‌شود تا به سؤالات زیر پاسخ داده شود:

1- نگاه اوباما به بحران فلسطین و دیدگاه خاورمیانه‌ای‌ها (فلسطینی‌ها، اسراییلی‌ها و اعراب) به سیاستهایش چگونه است؟ (تشریح مواضع)

2- موانع فراروی تحرک در روند صلح طی دوره اوباما کدامند؟ (تحلیل موانع)

3- چه الگوهای احتمالی از روند صلح در دوره اوباما، قابل تصور است؟(ارزیابی‌ الگوها)

 

الف) تشریح مواضع

1) مواضع اوباما: باراک اوباما بعد از پیروزی بر هیلاری کلینتون در انتخابات درون حزبی دموکراتها، وارد رقابت با مک کین شد. نامزدهای دمکرات و جمهوریخواه طی سخنرانی خود (ژوئن 2008) در آیپک به تشریح مواضع احزاب خویش در قبال بحران فلسطین پرداختند. همچنین در پی پیروزی اوباما بر مک کین، روزنامه‌ها مطالبی با عنوان خطوط اصلی اوباما در پیگیری طرح صلح اعراب و اسراییل منتشر کردند که به نوعی دیدگاههای وی را در این رابطه تشریح می‌کرد. علاوه بر این مقالات متعددی در راستای تحلیل مواضع خاورمیانه‌ای رئیس‌جمهور منتخب آمریکا منتشر شده است که به اختصار در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

اوباما 2 ماه پیش از ورود به کاخ سفید، پیش‌نویس طرح خود را با عنوان «طرح اوباما» منتشر کرد. وی ضمن قدردانی از اقدامات بوش طی سالهای گذشته، بر پذیرش محورهای زیر تأکید نمود:

- تمرکز بر مرزهای 1967 با تغییراتی جزئی و توافق به عنوان یک مرز

- پرداخت غرامت به آوارگان فلسطینی در ازای «حق بازگشت»

- تشکیل یک دولت غیرنظامی فلسطینی

همچنین اوباما در سخنرانی‌ خود در آیپک (ماه ژوئن) اظهار داشت: چنانچه در انتخابات پیروز شوم طی یک اقدام فوری به مسائل مربوط به مناقشات اعراب- اسراییل رسیدگی کرده و شرایط تحقق آرامش در روابط طرفین (اعراب- اسراییل) را فراهم خواهم کرد. وی در ادامه افزود: من معتقدم که دستیابی به صلح میان طرفهای متخاصم باید شامل محورهای زیر باشد:

- تأمین امنیت اسراییل از طریق کمک 30 میلیارد دلاری (نظامی) آمریکا طی دهه آینده

- تشکیل یک دولت فلسطینی که «متحد و کارآمد» بوده و بتواند شرایط پیشرفت را برای فلسطینیان فراهم کند.

 - لزوم وجود مرزهایی قابل دفاع برای اسراییل

- شناسایی اسراییل به عنوان یک دولت یهودی

- غرامت به آوارگان فلسطینی در ازای «حق بازگشت»

- اورشلیم پایتخت تقسیم ناشدنی اسراییل. اوباما در ادامه سخنان خود خاطر نشان ساخت که مخالف شرکت حماس در انتخابات 2006 فلسطینیان بوده است اما وی اشاره روشنی به دیدگاهش در قبال انتخابات آینده فلسطین نکرد.(1)

علاوه بر نکات فوق که چکیده‌ای از دیدگاههای اوباما در قبال روند صلح محسوب می‌شود رهیافت اوباما در نکات 14 گانه زیر، ملموس‌تر است:

- حمایت از اسراییل در جنگ 33 روزه (ژوئیه و اوت 2006)

- حمایت از حمله اسراییل به سوریه      (6 سپتامبر 2007)

- مخالفت با نتایج انتخابات پارلمانی فلسطینی‌ها در ژانویه 2006 که حماس در آن شرکت کرد.

- مخالفت با توافقنامه مکه (فوریه 2007) که براساس آن حماس و فتح دولت وحدت ملی تشکیل دادند.

- حمایت از تداوم انزوای حماس تا پذیرش شرایط کمیته چهارجانبه

- حمایت و دفاع دائمی از اسراییل و لزوم بهره‌گیری از حق وتو در سازمان ملل علیه قطعنامه‌های ضداسراییلی

- وعده کمک 30 میلیارد دلاری نظامی به اسراییل طی دهه آینده

عدم اعمال فشار بر سران اسراییل با هدف تشویق به مذاکره

- حمایت از پایتختی قدس یکپارچه برای اسراییل

- مخالفت با حق بازگشت آوارگان فلسطینی و حمایت از دادن غرامت به آنان

- در هر توافقی با فلسطینی‌ها، باید هویت یهودی اسراییل حفظ شود.

- حمایت از سیاست‌ بوش مبنی بر اتحاد میانه‌روها (اسراییل، مصر و عربستان) علیه تندروها (ایران، حزب‌الله سوریه و حماس)

- غیرقابل پذیرش بودن ایران مسلح به تسلیحات هسته‌ای و حمایت قوی از تحریم‌ها و سرمایه‌برداری علیه ایران

- عدم حمایت از فلسطینی‌ها در گذشته و حمایت دائمی از اسراییلی‌ها (2)

- سکوت اولیه در جنگ نوارغزه و حمایت از اسراییل

2) مواضع اسراییلی‌ها: براساس مطالب منتشره در رسانه‌های صهیونیستی، جرج بوش یکی از بهترین حامیان اسراییل طی چند دهه گذشته می‌باشد و از همین رو صهیونیست‌ها، طی رقابتهای انتخاباتی میان اوباما و مک کین، از مک کین (هم حزبی بوش) حمایت می‌کردند. این امر علاوه بر دلیل فوق‌‌الذکر به ناشناخته بودن دیدگاههای اوباما برای صهیونیستها، باز می‌گشت. همچنین صهیونیست‌ها از میان هیلاری کلینتون و اوباما- در زمان رقابت درون حزبی- عمدتاً به هیلاری متمایل بودند چرا که هیلاری، مواضعی دوستانه‌تر و آشناتر نسبت به صهیونیست‌ها اتخاذ کرده بود. اما با رقم خوردن جریان انتخاباتی به نفع اوباما بتدریج مواضع صهیونیست‌ها نیز نسبت به وی دگرگون شد.

ناتان شارانسکی یکی از وزرای سابق رژیم‌صهیونیستی حدود 3 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروزی اوباما را برای اسراییل خطرناک‌ تلقی کرد، زیرا به زعم وی، اوباما، هیچ سابقه و تجربه‌ای در سیاست خارجی ندارد.(3) همچنین مجالی وهبی معاون وزیر خارجه رژیم اسراییل، ضمن هشدار به اوباما به خاطر موضوع مذاکره با ایران، اعلام کرد: اگر اوباما بخواهد با ایران به مذاکره بنشیند حتماً سرش به سنگ خواهد خورد.(4) اما روند فوق، آرام آرام تغییر یافت، زیرا نظرسنجی‌ها از برتری اوباما بر مک‌کین و پیروزی اولین کاندیدای رنگین پوست در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حکایت داشت. از این پس صهیونیست‌های آمریکا و سران رژیم‌ صهیونیستی سیاست همراهی با سیاستهای اوباما را در پیش گرفتند. به عنوان مثال در حالی که موضوع مذاکره مستقیم آمریکا با ایران همواره با انتقاد اسراییلی‌ها مواجه می‌شد، زیپی لیونی وزیر خارجه رژیم اشغالگر، خطاب به اوباما اظهار داشت: «ما در یک موقعیت مشابه قرار داریم دیگر تحریم ایران، فایده‌ای ندارد و آخرین شانس برای جلوگیری از خطر نظامی ایران، گفتگو با این کشور است و ما از شما می‌‌خواهیم که بی‌واسطه با ایران به بحث و گفتگو بپردازید».(5)

از بررسی اظهارات صهیونیست‌ها و مطالب منتشره در رسانه‌ها و مطبوعات وابسته به آنها می‌توان انتظار آنان را از اوباما دریافت. مهم‌ترین انتظار آنها، فشار بر ایران است. «آری شاویت» نویسنده‌ هاآرتص می‌نویسد: «اوباما باید از این محبوبیت و شهرتی که در جهان و ایالات متحده کسب کرده، استفاده نموده و سعی کند اروپا را راضی کند تا مجازات‌های کمرشکنی را بر ایران تحمیل کنند. وی باید از مهارت‌های سیاسی خود، برای همراه نمودن روسیه و چین در ایران به منظور محاصره بین‌المللی دولت احمدی نژاد بهره‌ گیرد. او می‌تواند با استفاده از جایگاه اخلاقی که در دنیا بدست آورده کشورهای میانه‌رو سنی مذهب را برای مقابله با بمب‌ هسته‌ای شیعی تحریک کند».(6)

یکی دیگر از انتظارات اسراییلی‌ها فشار بر مخالفین اسراییل بویژه حماس است. روزنامه یدیعوت آحرونوت با اعلام اینکه اوباما طی سفر خاورمیانه‌ای خود در ژوئیه 2008، 3 ساعت از سدیروت دیدن کرد و در مقابل، نیم ساعت با ابومازن ملاقات نمود، افزود: این امر یعنی اینکه، راه کاخ سفید از سدیروت می‌گذرد.(7) کارلو استرنجر نویسنده روزنامه هاآرتص پس از انتخاب اوباما به عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا طی مقاله‌ای تلاش کرد میان وی و یهودیان شباهت‌هایی بیابد. به زعم وی «اوباما یک آمریکایی چند ملیتی است و چند ملیتی بودن همیشه برای متعصبان و افراطیون هراس‌آور بوده است. آنتی‌سمیتیت‌ها همواره از یهودیان ترسیده‌اند زیرا ما یهودیان به چند ملیتی بودن متهم هستیم. چرا که ما تنها متعلق به یک گروه نیستیم. هویت اوباما یک هویت جهانی است و تداعی‌گر شهروند جهانی می‌باشد...»(8) علاوه بر موارد فوق (ایران و حماس)، اسراییلی‌ها انتظار دارند اوباما نسبت به امنیت اسراییل متعهد بوده و فشار بر سوریه و حزب‌الله را افزایش   دهد.

3) مواضع فلسطینی‌ها: برخلاف صهیونیست‌ها که در ابتدا بدبینی و سپس خوش‌بینی به اوباما را در دستور کار خود داشتند، فلسطینی‌ها روند معکوسی را پشت سر گذاردند. آنان و اعراب در ابتدا نسبت به اوباما خوش‌بینی در پیش گرفتند اما بتدریج و با آشکار شدن مواضع حقیقی اوباما و بویژه در پی انتصاب تیم امنیتی وی، خوش‌بینی‌ها کمرنگ شده و به واقع‌بینی‌ گرائید. با این وجود، اعراب و فلسطینی‌ها در مقایسه با بوش ذهنیت مثبتی در قبال اوباما دارند. نویسندگان عرب در مقالات خود عمدتاً نسبت به امیدواری سران عرب به رؤسای جمهور آمریکا منتقد هستند. ناصرالسهلی یکی از نویسندگان سایت عرب 48 طی مقاله‌ای با عنوان «اوباما یا دیگری... برای عربها مهم نیست» می‌نویسد: در پی سیاستهای ابلهانه نومحافظه‌کاران، جهان عرب که زخم‌خورده این راستگرایان افراطی قلمداد می‌شود، امید زیادی به پیروزی اوباما بسته‌اند،... رمانتیسم سیاسی و باور به توهم اخلاق سیاسی، باعث شده بعضی از اعراب به مقایسه اوباما و مک کین اقدام کرده و از برتری اوباما سخن به میان آورند. اما حقیقت تلخ و آزاردهنده این است که هیچ‌کس به استثنای قشر دانشگاهی به خود زحمت بررسی عملکرد و ماهیت کاندیداهای ریاست‌جمهوری آمریکا را نمی‌دهد.(9) همچنین خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس طی نامه‌ای به اوباما اعلام کرد که به ازای عقب‌نشینی اسراییلی‌ها از اراضی اشغالی 1967 (کرانه باختری و نوارغزه) جنبش حماس حاضر است آتش‌بسی 30 ساله یا بیشتر با طرف مقابل خود برقرار نماید. قابل ذکر است پیش از آن، اوباما اظهار داشته بود با حماس تنها به عنوان پیروز انتخابات پارلمانی 2006 البته پس از کنار گذاشتن مقاومت مسلحانه و شناسایی اسراییل، مذاکره خواهد کرد.(10)

یاسر عبدربه دبیر کل کمیته اجرایی ساف طی مطلبی با عنوان «امید فلسطینی‌ها به باراک اوباما» اعلام کرد آمریکا می‌تواند برای کمک به مذاکرات و تسریع جریان آن، از 4 مرحله عملی بهره ببرد: مرحله اول: ورود فوری به مذاکرات. مرحله دوم: اتخاذ یک مکانیسم معتبر جهت اطمینان از اینکه طرفهای درگیر به تعهدات خود عمل خواهند کرد. مرحله سوم: دولت جدید (اوباما) باید ضمن ورود سریع به مذاکرات، همکاریهای لازم را با سازمان ملل، اتحادیه اروپا و میانجی‌های مذاکرات داشته باشد. مرحله چهارم: آمریکا، باید مسیر جدیدی‌ را در احترام به قوانین بین‌المللی و شناسایی 3 اصل در پیش گیرد. این 3 اصل عبارتند از: نخست: مرزهای پیش از جنگ 1967 محترم شمرده شود. دوم: قدس شرقی به عنوان پایتخت دولت آتی فلسطین شناخته شود. سوم: مشخص شدن وضعیت آوارگان فلسطینی و برخورداری آنان از حقوق بین‌المللی آوارگان.(11)

علاوه بر موارد فوق در نخستین روزهای بعد از انتخاب اوباما، تعدادی از کارشناسان عرب و فلسطینی(12) که عمدتاً در ساختار سیاسی و علمی (دانشگاهها) آمریکا نقش داشته‌اند،      طی مطلبی، 7 توصیه نمودند که            عبارتند از:

- پرهیز از توافقات جزئی (غیرتفصیلی) در جهت دستیابی به یک توافق نهایی

- بازگرداندن اعتبار آمریکا به عنوان یک واسطه عادل میان اسراییل و فلسطینی‌ها

 - توجه به قوانین بین‌الملل در راستای اعمال فشار پیرامون هر راه‌حلی در این    مناقشه

- اعمال فشار بر اسراییل به منظور پذیرش گزینة (بین‌المللی) زمین در برابر صلح و خروج کامل از سرزمین‌های اشغالی

- ایفای یک نقش فعال و اعمال فشارهای لازم بر اسراییل جهت اطمینان از اینکه اسراییل توسعه شهرکها را متوقف کرده و به مفاد روند سازش متعهد باقی می‌ماند.

 - بررسی علل ریشه‌ای درگیریها و

- وارد کردن سازمان ملل و جامعه بین‌‌المللی در اتخاذ تدابیر تازه در راستای حل درگیریها.(13)

 

ب) تحلیل موانع

بدون شک هر یک از متغیرهای اثرگذار بر بحران فلسطین در تلاش هستند تا مسیر و روند حرکت تحولات مرتبط را به سمت و سوی اهداف خود هدایت نمایند. علاوه بر فلسطینی‌ها و اسراییلی‌ها که بازیگران اصلی و مستقیم در بحران مذکور محسوب می‌شوند دولت آمریکا، اتحادیه اروپا و جهان عرب از دیگر عوامل مؤثر بر این موضوع به حساب می‌آیند به نظر می‌رسد در برابر ایده تشکیل دولت فلسطینی و یا تداوم فعالیتهای روند صلح به سمت مطلوب، موانع متعددی وجود دارد که در سطوح و ابعاد مختلف قابل بررسی است.

1) موانع آمریکایی: یکی از بزرگترین موانعی که فراروی دخالت مؤثر اوباما در روند صلح قرار می‌گیرد بحران مالی جهانی است که دولت آمریکا را به شدت مشغول خویش کرده است. عبور از این بحران، یکی از اولویت‌های دولت اوباما در آینده خواهد بود طبیعی است که تمرکز اوباما بر این موضوع، تأثیری منفی بر تلاشهای آمریکا در خاورمیانه خواهد        گذارد.

علاوه بر بحران مالی، تأکید اوباما بر جبهه افغانستان و تلاش وی در راستای افزایش نیرو در این کشور با هدف کنترل القاعده احتمالاً موجب تنزل جایگاه بحران فلسطین در برنامه‌های اوباما خواهد شد.

نقش مؤسسات مطالعاتی موجود در آمریکا که بطور سنتی به رئیس جمهور مشاوره می‌دهند اهمیت زیادی دارند. مرکز «سابان» که بر مسائل خاورمیانه متمرکز است و ریاست آن را مارتین ایندیک سفیر سابق آمریکا در اسراییل، برعهده‌دار دارد یکی از این مؤسسات می‌باشد. «شورای روابط خارجی آمریکا» به ریاست       «ریچارد هاس» که قبلاً عهده‌دار ترسیم سیاستهای استراتژیک کاخ سفید بود نیز یکی دیگر از این مؤسسات است. به زعم مارتین ایندیک زمان به نفع «2 کشور برای 2 ملت» نیست. در دیگر مشاوره‌ها، نیز موضوعات ایران، سوریه و افغانستان به عنوان اولویت‌ اول      برای سیاست‌ خارجی اوباما پیشنهاد می‌شود.(14)

2) موانع اسراییلی‌: اسراییلی‌ها بزرگترین مانع فراروی روند صلح به شمار می‌روند. فارغ از سوابق و گذشته اسراییلی‌ها، چنانچه نتیجه انتخابات پارلمانی اخیر رژیم‌صهیونیستی نشان داد، راست‌گراهای لیکود تنها یک کرسی از کادیما کمتر کسب کرده و دارای قدرت زیادی هستند و احتمال حضور نتانیاهو پس از زیپی لیونی در کاخ نخست‌وزیری؛ همچون سالهای 1996 تا 1999 نه تنها روند صلح با مانعی جدی روبرو خواهد شد بلکه احتمالاً تنش‌های منطقه‌ای را- نسبت به سوریه و ایران- شعله‌ور خواهد کرد. هر چند که حضور نتانیاهو در مصدر نخست‌وزیری و مسئولیت‌پذیری وی، احتمالاً از تندروی‌های فعلی او بکاهد اما در هر صورت لیکودی‌ها روند لرزان مذاکرات فعلی را به بن‌بست خواهند کشید. علاوه بر این، لابی‌های صهیونیستی مستقر در آمریکا همواره نسبت به هرگونه مداخلة ظاهراً بی‌طرفانه دولت آمریکا در روند صلح عکس‌العمل نشان داده و آن را با عناوینی چون به خطر افتادن امنیت اسراییل، تضعیف و کمرنگ می‌کنند.

3) موانع فلسطینی: از ابتدای گفتگوهای اسراییلی- فلسطینی در آغاز دهه 1990، تفکری مخالف با این روند نیز وجود داشت که عمدتاً توسط گروههای اسلامگرایی چون حماس و جهاد اسلامی نمایندگی می‌شد. تفکر مذکور با انتخابات پارلمانی 2006 وارد پارلمان و دولت شد و بدین‌ترتیب اختلاف آراء به اختلاف در برنامه‌ها و درگیری داخلی منجر شد تا اینکه در ژوئن 2007، انفکاک سیاسی- اداری نیز به جدایی جغرافیایی کرانه باختری و نوارغزه اضافه شد.

از آن زمان تاکنون- نزدیک به 2 سال- بویژه پس از جنگ نوارغزه بخش عظیمی از توان نیروهای فلسطینی‌ها از عرصه مبارزه فلسطینی- اسراییلی به عرصه مبارزه فلسطینی- فلسطینی (فتح و حماس) منتقل شده و بدین ترتیب محورهای اصلی تحت تعقیب فلسطینی‌ها (مبارزه با یهودی‌سازی قدس و گسترش شهرک‌سازی، تلاش برای بازگشت آوارگان و تشکیل دولت فلسطینی و...) تضعیف شده است.

به نظر می‌رسد در شرایط کنونی، دوگانگی سیاسی- اداری حاکم بر کرانه باختری و نوارغزه، نه تنها در کاهش قدرت چانه‌زنی فلسطینی‌ها (در مذاکرات صلح) مؤثر است بلکه به بهانه‌ای مناسب برای اقدامات و تصمیمات هدفمند اسراییلی‌ها (علیه نوارغزه) تبدیل شده است. بدون شک وضعیت کنونی میان فلسطینی‌ها که احتمالاً با ورود حوادث بحران‌ساز جدید به میان آنان- بویژه در مورد بازسازی نوارغزه- تشدید خواهد شد در آینده نزدیک، بهبود نخواهد یافت و این امر در آینده به عنوان مانعی جدی در فرایند روند مذاکرات و تحکیم جبهه فلسطینی، خودنمایی می‌کند. به بیان دیگر یکی از ملزومات اصلی توفیق در روند مذاکرات سازش، اتحاد و انسجام فلسطینی‌ها و اصرار بر برنامه‌ای مشترک خواهد بود.

4) موانع اروپایی: اتحادیه اروپا طی یکی- دو دهه اخیر تلاش کرد خود را به عنوان یک قدرت بزرگ بین‌المللی، بشناساند. بدیهی است که در جهان کنونی، یکی از عرصه‌های حضور قدرتهای مدعی، بحران فلسطین است. تلاش روسیه و اتحادیه اروپا برای ایفای چنین     نقشی، دقیقاً از همین زاویه، قابل ارزیابی    است.

اتحادیه اروپا از زمان کنفرانس مادرید (1991) تاکنون، به خاطر بی‌اعتنایی آمریکا و مخالفت اسراییلی‌ها، عملاً از ایفای هر گونه نقش سیاسی جدی در بحران فلسطین محروم مانده و عمدتاً به عنوان یک حامی اقتصادی در این موضوع مشارکت داشته است. اگرچه اتحادیه اروپا به ریاست فرانسه تلاش می‌کند تا با ارائه یک سند، ورود خود را به این بحران، جدی‌تر و عملیاتی نماید، اما تاکنون سند مذکور با مخالفت اسراییلی‌ها مواجه شده است. این سند که درصدد تشویق آمریکا برای ورودی جدی‌تر به عرصه پیشبرد مذاکرات اسراییلی- فلسطینی، در سال 2009 است بر چند نکته تأکید دارد که عبارتند از: پیشنهاد قدس به عنوان پایتخت 2 دولت فلسطینی و اسراییلی، آمادگی اتحادیه اروپا نسبت به مشارکت امنیتی و اعزام نیروهای ناتو به فلسطین، ارائه یک راه‌حل واقعی و مورد توافق در                 مورد آوارگان.

با وجود سند فوق- که یک سند داخلی تفسیر شده است- اروپایی‌ها بدلیل عدم انسجام لازم و تداوم سیاست پیروی از آمریکا، احتمالاً در آینده نیز صاحب نقش جدی در روند مذاکرات نخواهد بود.

5) موانع عربی: جهان عرب همزمان با روی کار آمدن اوباما و جنگ نوارغزه بیش از هر زمان دیگری دچار آشفتگی و پراکندگی است. با وجود اینکه عربستان و مصر، مشترکاً ادعای رهبری جهان عرب را- از طریق اتحادیه عرب- مطرح می‌کنند اما آنان از هرگونه اقدام عملی و جدی در این رابطه عاجز به نظر می‌رسند. میانجی‌گری موفق دولت قطر در ماجرای درگیریهای داخلی میان 2 جناح 8 مارس و 14 مارس در لبنان یکی از نشانه‌های مدعای فوق می‌باشد. همچنین در حال حاضر عربستان و مصر از هر گونه تلاش و اقدامی برای رفع محاصره نوارغزه عاجز هستند. برگزار نشدن نشست سران اتحادیه عرب در روزهای نخست جنگ نوارغزه و عدم شرکت رهبران 6 کشور عربی در نشست دوحه، بی‌‌توجهی لیبی به اتحادیه عرب و  مخالفت سوریه با سیاستهای عربستان و مصر و همچنین اقدامات مستقل رئیس‌جمهوری یمن در بعضی از حوادث عربی از جمله دلایل ناکارآمدی اتحادیه عرب به شمار می‌رود.

کشورهای عربی، در آستانه ورود اوباما به کاخ سفید، تلاشهایی را در راستای تأثیرگذاری بر سیاستهای خاورمیانه‌ای وی انجام دادند. از جمله این اقدامات تسلیم طرح ابتکار عربی- طرح عربستان- در قبال مناقشه اسراییلی- فلسطینی‌ به اوباما می‌باشد. این اقدام که در واقع تا حدی پاسخ به نگرانی و انتقاد نویسندگان عرب به بی تفاوتی جهان اسلام و عرب نسبت به تحولات آمریکا- و شاید تحولات جهانی- می‌باشد تلاشی برای برون رفت از وضعیت انفعالی حاکم بر آنان است. با این وجود به نظر می‌رسد مشکلات داخلی جهان عرب و عدم وجود یک قدرت مؤثر و رهبری کننده در این میان، سبب می‌شود تا اتحادیه عرب با وجود عضویت 22 کشور عربی از جایگاه          شایسته خود در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی بی‌بهره بوده و عملاً از هر گونه اثرگذاری بر سیاستهای جهانی و سیاستگذاری دولت      اوباما در قبال بحران فلسطین، بدور باشد.

 

ج) ارزیابی الگوها

آیا سیاست خارجی اوباما در قبال بحران فلسطین شباهتی با رفتارها و اقدامات هیچ‌یک از رؤسای جمهور اخیر آمریکا در این رابطه نخواهد داشت؟ به بیان دیگر اوباما، سیاستی مشابه کلینتون یا بوش در پیش خواهد گرفت و یا احیاناً سیاست خارجی مختص خود را خواهد داشت؟

1) الگوی مشارکت فعال (دوره کلینتون): بیل کلینتون از 1993 تا سال 2000 در کاخ سفید حضور داشت. هر چند که زمان کنفرانس مادرید و شروع گفتگوهای سری روند اسلو به دورة‌ بوش پدر باز می‌گردد اما امضاء توافقات و قراردادهای قاهره (فوریه 1994) غزه- اریحا (می 1994)، طابا (سپتامبر 1995)، الخلیل (ژانویه 1997)، وای ریور 1 (اکتبر 1998)، وای‌ریور 2 (اوت 1999)، کمپ‌دیوید2      (ژوئیه 2000) و انتخابات ریاستی و پارلمانی فلسطینی‌ها (ژانویه 1994)، تماماً در دوره کلینتون صورت گرفت، لذا کلینتون یکی از فعالترین رؤسای جمهور آمریکا در مسأله روند صلح می‌باشد. به عبارت دیگر کلینتون الگوی مشارکت فعال را در روند صلح خاورمیانه در پیش گرفته بود. وی در گفتگوهای کمپ‌دیوید 2، تلاش‌های گسترده‌ای را برای به نتیجه رساندن مسایل مهم فراروی دو طرف (اسراییلی- فلسطینی) به انجام رساند که بی‌نتیجه بود. بن‌بست در این گفتگوها، زمینه انتفاضه الاقصی را فراهم کرد.

در حال حاضر، بعضی از تحلیل‌گران بر این عقیده‌اند که تیم کلینتون به دولت اوباما راه یافته‌اند و به عبارتی، چینش یاران و اعضای اوباما به معنای بازگشت به عصر بیل‌کلینتون است. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اوباما، در دوره کلینتون بانوی اول آمریکا بود، رام امانوئل رئیس دفتر اوباما از مشاوران اصلی کلینتون بود، بیل ریچاردسون وزیر بازرگانی اوباما، در دورة‌ کلینتون نماینده آمریکا در سازمان ملل بود، اریک شیسنلی وزیر امور کهنه‌ سربازان اوباما، در دوره کلینتون رئیس ستاد مشترک ارتش بود، اریک هولدر وزیر دادگستری اوباما در دوره کلینتون معاون وزیر دادگستری بود، جان گریک سخنگوی مطبوعاتی اوباما از مشاوران کلینتون بود، دنیس راس از مشاوران اوباما، فرستاده کلینتون در خاورمیانه بود. به غیر از این افراد، برخی دیگر از نزدیکان اوباما از مردان و زنان عصر بیل کلینتون هستند. با توجه به اینکه تلاش اصلی بیل کلینتون در زمان ریاست جمهوری‌اش برقراری صلح در خاورمیانه بود آیا می‌توان گفت: از آنجا که عمده افراد تیم اوباما را مردان عصر کلینتون تشکیل می‌دهند اولویت اصلی سیاست خارجی اوباما در خاورمیانه، اعاده صلح میان اسراییلی‌ها و فلسطینی‌هاست؟

2) الگوی مشارکت حاشیه‌ای یا تبعی  (دوره بوش): جورج بوش چهل و سومین رئیس‌جمهور آمریکا، همچون کلینتون، 8 سال در کاخ سفید حضور داشته و هفته‌های پایانی خود را سپری می‌کند. وی در نخستین سال حکومتش، با وقایع تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک مواجه شد. این واقعه سران نومحافظه‌کار حاکم بر آمریکا را بر آن داشت تا از آن به عنوان یک مبنا برای پایه‌ریزی سیاستهای جدیدی در نظام بین‌الملل بهره‌برداری نمایند. از همین رو جنگ با تروریسم‌ و حمله به افغانستان و سپس عراق در دستور کار آنان قرار گرفت. بدنبال استقرار کرزای در افغانستان و سقوط صدام در عراق، بوش در ژوئن 2003 در نشست عقبة اردن،‌ طرح نقشه راه را مطرح کرد. اما این طرح با اصلاحات 14گانه شارون نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی مواجه شد. اقدامات خشونت‌طلبانه شارون علیه فلسطینی‌ها و محاصره عرفات از یکسو و تطویل حضور آمریکایی‌ها در عراق و افغانستان به موازات اعمال تهدیدات علیه ایران و سوریه موجب شد تا طرح نقشه راه عملاً از اولویت‌های بوش خارج شده و نظارت آمریکایی‌ها در روند بحران فلسطین به حداقل ممکن برسد.

دولت بوش با مشاهده آثار بحران فلسطین بر دیگر کانونهای بحرانی (افغانستان، عراق،‌ لبنان) تلاش کرد تا در یکسال پایانی خود، روند صلح را با حرکتی جدید مواجه کند. در این راستا کنفرانس آناپولیس در 27نوامبر2007 برگزار شد و بوش متعهد گردید تا در یک سال باقی مانده از دوران حکومت خویش، مذاکرات صلح را به نتیجه رسانیده و دولت فلسطینی تشکیل ‌شود. اما این تعهد که از پیش، غیرمنطقی جلوه می‌نمود با پایان یافتن دوره بوش نیز به تاریخ سپرده می‌شود. به بیانی دیگر بوش با هدف جلب مشارکت اعراب و جهان اسلام در بحرانهای افغانستان و عراق و تلاشهایش برای انزوای ایران، سعی کرد تا بصورت حاشیه‌ای در روند بحران فلسطین نیز دخالت داشته باشد.

به اختصار می‌توان رفتار دولت بوش در قبال بحران فلسطین را این گونه توضیح داد که بوش تلاش کرد تا با ایجاد سیستمی به نام کمیته چهارجانبه (آمریکا، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه) درصدد تحقق طرح نقشه راه شود اما بر اثر اولویت یافتن بحرانهای عراق و افغانستان و ایجاد فاصله میان دولت بوش با جهان اسلام و عرب، روند صلح طی دوران زمامداری نومحافظه‌کاران (2001-2008) نه تنها پیشرفتی به همراه نداشت بلکه توسعه شهرکهای صهیونیستی در کرانه‌باختری و تداوم سیاستهای خشن اسراییلی‌ها علیه فلسطینی‌ها، عملاً موانعی جدید را فراروی روند مذاکرات     (در مقایسه با ابتدای دوران بوش)              قرار داد.

3) الگوی مشارکت چندجانبه(دوره اوباما): از آنجاییکه سیاست خارجی، ادامه سیاست داخلی محسوب می‌شود طبیعتاً اوضاع مطلوب یا نامطلوب داخلی به ویژه اوضاع اقتصادی در نحوه بازتعریف منافع ملی و راههای حصول به آن نقش اساسی دارند.

اوضاع سیاسی- اقتصادی آمریکا در دوره اوباما متفاوت از دوره‌های کلینتون و بوش است. زمانی که کلینتون، ریاست‌جمهوری آمریکا را برعهده گرفت نظام بین‌الملل، نخستین سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تجربه می‌کرد و آمریکا عملاً به قدرت هژمون و بی‌رقیب در نظام بین‌الملل تبدیل شده بود. همچنین به لحاظ اقتصادی، آمریکا در دوران کلینتون یکی از بهترین دوره‌های خود را تجربه کرد. اما در شرایط کنونی اوضاع اقتصادی آمریکا کاملاً متفاوت است. بحران مالی جهانی و ورشکست شدن بسیاری از مؤسسات مالی و صنعتی آمریکا، یادآور بحران اقتصادی سال 1929 می‌باشد. در عرصه سیاسی نیز، بحران کوزوو- در نیمه دوم دهه 1990- سرانجام پس از دخالت نظامی آمریکا به نتیجه‌ای روشن رسید ولی در حال حاضر حضور فیزیکی سربازان آمریکا در عراق و افغانستان هرگونه ابتکار عمل جدید را از این قدرت جهانی سلب کرده است.

فضای زمانی دوره اوباما با دوره بوش نیز متفاوت است. بوش با اتکاء به اقتصاد قدرتمند آمریکا و فضای احساسی ناشی از حوادث 11سپتامبر، تعریف جدیدی از میزان و نحوه اعمال سیاست خارجی آمریکا در فراسوی اقیانوس اطلس ارائه کرده بود. اما اوباما با اوضاعی کاملاً متفاوت روبروست چرا که وی با اقتصادی رو به نزول مواجه است.

براساس اعلام سازمان اطلاعات ملی آمریکا، در سال 2025 آمریکا به همراه چین و هند، یکی از قدرتهای بزرگ زمان محسوب خواهد شد. به بیان دیگر مرکز قدرت جهانی طی 2 دهه آینده از غرب به شرق (آسیا) منتقل خواهد شد. تبدیل نظام تک- چند قطبی به نظامی چند قطبی، به معنای لزوم تلاش آمریکا برای محدود نمودن اقدامات فرامنطقه‌ای، درخواست مشارکت از دیگر قدرتهای بزرگ در حل بحرانهای گوشه و کنار جهان و تمرکز بر رشد اقتصادی در عرصه داخلی می‌باشد.

ریاست‌جمهوری اوباما، در حالی آغاز می‌شود که آمریکا با انبوهی از مسایل داخلی و خارجی مواجه است. آمریکا در حال حاضر با بزرگترین بحران مالی پس از جنگ جهانی دوم دست‌و پنجه نرم می‌کند، حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان، فضای تحرک رئیس‌جمهور چهل و چهارم را بسیار محدود ساخته است. اگرچه صدام، ساقط و لیبی تسلیم شده، اما القاعده و طالبان در افغانستان و پاکستان در حال تحکیم و تثبیت جایگاه خود هستند، پرونده هسته‌ای ایران علی‌رغم صدور 5 قطعنامه توسط شورای امنیت همچنان برای آمریکا لاینحل باقی مانده است، زیمبابوه و دارفور در معرض فاجعه انسانی قرار دارند، و دزدان دریایی در خلیج عدن از آزادی عمل گسترده‌ای برخوردار شده‌اند، روسیه سودای جانشینی شوروی سابق را در سر دارد و سرانجام اراضی فلسطینی در دو سوی اسراییلی و فلسطینی پس از جنگ غزه با فضای جدیدی مواجه است.

قطعاً مشکلات فوق الذکر، فضای کاملاً متفاوتی را برای اوباما- در مقایسه با 2رئیس‌جمهور قبل از وی- ایجاد می‌نماید و می‌طلبد که یک سیاست خارجی جدید و مناسب طراحی شود. با توجه به مشکلات مذکور برای آمریکای دوره اوباما، وی بالاجبار درصدد جلب کمک و مشارکت قدرتهای بزرگ (چین، هند، اتحادیه اروپا، روسیه و...) در حل بحرانهای جهانی برخواهد آمد. با این شرایط به نظر می‌رسد اوباما در بحران فلسطین نیز، «مشارکت چندجانبه» را به «مشارکت انحصاری و تک‌جانبه» ترجیح دهد، هر چند که این روند تدریجی و تقریباً‌ نامحسوس خواهد بود اما با گذشت زمان این استراتژی جدی‌تر و عملیاتی‌تر خواهد شد.

 

 

 

نتیجه‌گیری

اوباما چه سیاستی را در قبال روند صلح خاورمیانه در پیش خواهد گرفت؟ اوباما برای پیشبرد اهدافش در افغانستان و عراق نیاز به همکاری کشورهای عربی و اسلامی دارد. طبیعتاً، همکاری کشورهای اسلامی و عربی مشروط به فشار آمریکا بر رژیم‌صهیونیستی است. بدین ترتیب، مشارکت جدی‌تر آمریکا در روند صلح یکی از پیش‌بینی‌هاست اما توفیق این روند به عوامل دیگری نیز به ویژه اسراییلی و فلسطینی بستگی دارد. در هر صورت به نظر می‌رسد با توجه به عمیق بودن اختلافات دو تیم مذاکره‌کننده اسراییلی و فلسطینی در موضوعات مهم همانند قدس، آوارگان و مرزها، تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین پس از جنگ غزه و همچنین تلاش برای گذر از بحران مالی و لزوم توجه به بحرانهای افغانستان و عراق،‌ در دوره اوباما به ویژه طی یک تا 2 سال آغازین دوره ریاست‌جمهوری وی، بحران فلسطین به هیچ نتیجه مشخصی نخواهد رسید و فلسطینی‌ها- و اعراب- در پشت سیاست    «صبر و انتظار» تیم جدید کاخ سفید را نظاره خواهند کرد.

 

پی‌نوشت‌ها

1- هاآرتص (23/11/2008)

2- Ali Abunimah, "President-elect obama and the prospects for Israeli-palestinian peace" The electronic Intifada,18 November 2008.12.16

3-www. Jta.com (2008/8/5)

4- www.getapron.com (2008/7/22)

5- www. Crif.org. (2008/11/9)

6- www. Presstvbeirut.com (2008/11/12)

7- مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین (24/7/2008)

8- هاآرتص (12/11/2008-22/8/1387)

9- ناصر السهلی، «اوباما یا دیگری... برای عربها مهم نیست»، ترجمه طاهره گودرزی،     به نقل از عرب 48 (2/11/2008)

10- خبرگزاری معاً (11/11/2008)

11- Yasser abed Rabbo, "Palestinian hopes for Barak obama", November, 18,2008, www.stabroeknews.com/features/palestinian-hopes-for-barak-obama/

12- اسامی کارشناسان مذکور عبارت است از: جیمز ابورزق سناتور سابق آمریکا (Sen.James Abourezk)، مصطفی برغوثی، نماینده فعلی پارلمان فلسطین، نادیا حجاب (Nadia Hijab) عضو ارشد مؤسسه مطالعات فلسطین در واشنگتن DC ، دیانا بوتو                (Diana Buttu)، عمر دجانی (Omar Dajani) استاد حقوق بین‌الملل، سام‌بحور (Sam bahour)، لیلا المرایتی(Laila Al-Marayati)، جرج بشارت (George Bisharat) استاد حقوق بین‌الملل. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به:

www.Stabrocknews.com/features/palestinian-hopes-for-barack obama

13- “Experts offer obama advice on advoncing Israeli- Palestinian peace” 11 November 2008

14- بلال الحسن، «همه در حال تحرک و پیشنهاد دادن هستند ولی چه کسی اوباما را قانع خواهد ساخت» ترجمه حسین کوزه‌گران، به نقل از: سایت القدس (13/12/2008)

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد